English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
minute U صورت جلسه
minutes U صورت جلسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
record U صورت جلسه سابقه
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
protocol U صورت جلسه ازمایش
protocol U صورت جلسه کنفرانس
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocols U صورت جلسه کنفرانس
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
meeting U جلسه
seance U جلسه
meetings U جلسه
session U جلسه
sittings U جلسه
sitting U جلسه
meets U : جلسه
sessions U جلسه
meet U : جلسه
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
order of the day U دستور جلسه
public session U جلسه علنی
meetings U انجمن جلسه
reunions U تجدید جلسه
reunion U تجدید جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
court session U جلسه دادگاه
agenda U دستور جلسه
special session U جلسه مخصوص
agendas U دستور جلسه
general meeting U جلسه عمومی
chairpersons U رئیس جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
chairperson U رئیس جلسه
meeting U انجمن جلسه
chairman U رئیس جلسه
chairmen U رئیس جلسه
convenes U تشکیل جلسه دادن
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
special session U جلسه فوق العاده
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
convening U تشکیل جلسه دادن
seance U جلسه احضارارواح وغیره
seance U جلسه احضار روح
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
to hold a session U جلسه منعقد کردن
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
sitting in camera U جلسه غیر علنی
convene U تشکیل جلسه دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
marathon U جلسه گروهی طولانی
marathons U جلسه گروهی طولانی
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
bull session U جلسه محاوره ومرور
cabinet council U جلسه هیات وزیران
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
private session U جلسه غیر علنی
work out U برنامه یک جلسه تمرین
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
briefing direction U دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
hue U صورت
filed U صورت
file U صورت
medals U صورت
versions U صورت
version U صورت
formed U صورت
listing U صورت
list U صورت
effigy U صورت
form U صورت
figure U صورت
listings U صورت
medal U صورت
visage U رو صورت
statements U صورت
constellations U صورت
figures U صورت
statement U صورت
figuring U صورت
shapes U صورت
constellation U صورت
shape U صورت
forms U صورت
hues U صورت
physiognomy U صورت
visages U رو صورت
image U صورت
physiognomies U صورت
images U صورت
effigies U صورت
invoicing U صورت
providing U در صورت
phases U صورت
phased U صورت
phase U صورت
kalendar U صورت
facies U صورت
rolls U صورت
rolled U صورت
coat card U صورت
roll U صورت
faces U صورت
circumstantially U در صورت
conformer U هم صورت
conformational isomers U هم صورت
slip U صورت
slipped U صورت
slips U صورت
freckle U لک صورت
invoices U صورت
invoiced U صورت
face U صورت
mazard U صورت
roster U صورت
invoice U صورت
rosters U صورت
bill of fare U صورت غذا
white face U جانورسفید صورت
bills of fare U صورت غذا
programme of work U صورت کارها
processionize U صورت مجلس
semblance U صورت فاهر
veiling U تور صورت
formalism U صورت گرایی
to put in to shape U سر و صورت دادن
sales check U صورت فروش
rosters U صورت کار
rosters U صورت نگهبانی
roster U صورت کار
roster U صورت نگهبانی
sentential form U صورت جملهای
sick list U صورت بیماران
similitude U شباهت صورت
archetypes U صورت ازلی
the brush U صورت گری
stop list U صورت متخلفین
formation U صورت بندی
record U صورت مذاکرات
constellations U صورت فلکی
waveform U به صورت موج
constellation U صورت فلکی
unfigured U بی صورت ساده
transfiguration U تبدیل صورت
to take an inventory of U صورت دارایی
archetype U صورت ازلی
standard form U صورت متعارف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com