English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'm beginning to get scared [hungry] . U آهسته آهسته به ترس می افتم [گرسنه می شوم] .
accelerando آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry U صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
cultural tourism U گردشگری فرهنگی
Carpool U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
SLOW آهسته
foot pace قدم آهسته
crises U بحران
acme U بحران
panics U بحران
crisis U بحران
drag one's feet/heels <idiom> U آهسته کار کردن
great depression U بحران بزرگ
recessions U بحران اقتصادی
nervous breakdowns U بحران روانی
nervous breakdown U بحران روانی
precritical U قبل از بحران
economic crisis U بحران اقتصادی
economic depression U بحران اقتصادی
depression U بحران اقتصادی
energy crisis U بحران انرژی
financial crisis U بحران مالی
identity crisis U بحران هویت
recession U بحران اقتصادی
gold crisis U بحران طلا
crises shaken <adj.> U بحران زده
depressions U بحران اقتصادی
crisis team U گروه ضد بحران
snail's pace <idiom> U حرکت آهسته روبه جلو
inch U پیمودن مسیر [به طریق آهسته]
He was walking with slow steps . U با قدمهای آهسته راه می رفت
Put the table down gently. U میز زا آهسته زمین بگذارید
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
the hour has struck U موقع بحران رسید
to be over the hump [American] <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be over the worst <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be off the hook <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to come out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
business depression U بحران کسب و کار
to edge one's way [towards something] U [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
asymmetric video compression U تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
betterment U ترمیم
regeneration U ترمیم
amendment U ترمیم
reconstructions U ترمیم
reconstruction U ترمیم
recovery U ترمیم
amendments U ترمیم
recoveries U ترمیم
restoration U ترمیم
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
Could you drive more slowly, please? U ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> U در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
cabinet reshuffle U ترمیم کابینه
restoring U ترمیم کردن
error recovery U ترمیم خطا
file recovery U ترمیم فایل
recovers U ترمیم شدن
recovering U ترمیم شدن
recover U ترمیم شدن
restored U ترمیم کردن
reshuffling U ترمیم کردن
amend U ترمیم کردن
reforms U ترمیم کردن
reform U ترمیم کردن
restores U ترمیم کردن
amending U ترمیم کردن
amended U ترمیم کردن
rehabilitate U ترمیم کردن
rehabilitating U ترمیم کردن
rehabilitated U ترمیم کردن
reshuffle U ترمیم کردن
rehabilitates U ترمیم کردن
reshuffles U ترمیم کردن
restore U ترمیم کردن
reshuffled U ترمیم کردن
restoration U اعاده ترمیم
juncture U بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
recoverable error U خطای قابل ترمیم
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
error recovery procedures U رویههای ترمیم خطا
recoverable error U خطای ترمیم پذیر
cost of reproduction U هزینه نوسازی و ترمیم
e r p U برنامه ترمیم اروپا
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
relief U ترمیم اسایش خاطر
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
hot U تشخیص و ترمیم خطا
orthopaedics U اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
patching U ترمیم سنگفرش لکه گیری
to recover from something U ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
irrecoverable error U خطای غیر قابل ترمیم
adagio رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
orthopedics U اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
cost of maintenance U هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
logic U ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
acoustic U حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
to anneal U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
lock up U وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
logic U ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
crafts U صنعت
craftsman trade U صنعت
trade U صنعت
art U صنعت
arts U صنعت
traded U صنعت
industries U صنعت
craft U صنعت
artless U بی صنعت
industry U صنعت
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
chiasmus U صنعت قلب
technology U صنعت شناسی
craftsmen U هنرپیشه صنعت گر
technologies U صنعت شناسی
mysteries U صنعت هنر
craftsman U هنرپیشه صنعت گر
manufacturing U صنعت ساخت
industrialists U صنعت کار
industrialists U صاحب صنعت
industrialist U صنعت کار
industrialist U صاحب صنعت
domestic industry U صنعت داخلی
mystery U صنعت هنر
cottage industry U صنعت روستایی
hyperbole U صنعت اغراق
export industry U صنعت صادراتی
motorcar industry U صنعت اتومبیل
automotive industry U صنعت اتومبیل
automotive U صنعت اتومبیل
industrial espionage U جاسوسی در صنعت
contracting industry U صنعت ساختمان
declining industry U صنعت رو به زوال
manufacturing industry U صنعت کارخانهای
metal working industry U صنعت فلزکاری
extractive industry U صنعت استخراجی
family industry U صنعت خانوادگی
haniwork U صنعت دست
ceramics industry U صنعت سرامیک
handicraft U صنعت دستی
competitive industry U صنعت رقابتی
infant industry U صنعت نوزاد
labour intensive industry U صنعت کاربر
computer industry U صنعت کامپیوتر
filmdom U صنعت سینما
simile U صنعت تشبیه
artificer U صنعت کار
cottage industries U صنعت روستایی
agro industry U کشت و صنعت
similes U صنعت تشبیه
industrialism U صنعت گرایی
structrual engineering industry U صنعت سازه
textile industry U صنعت نساجی
textile industry U صنعت بافندگی
iron industry U صنعت اهن
weak industry U صنعت ضعیف
weak industry U صنعت کساد
sick industry U صنعت بیمار
palinode U صنعت انکار
oil industry U صنعت نفت
philotechnic U صنعت دوست
plastic industry U صنعت پلاستیک
electric industry U صنعت برق
antistrophe U صنعت تجنیس
service industry U صنعت خدمات
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
self- U سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
troubleshoot U 1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
beaver U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver fur U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
declining industry U صنعت درحال تنزل
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
expanding industry U صنعت در حال گسترش
handicraft U صنعت دستی حرفه
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
electrotechnology U شناخت صنعت برق
talkie U صنعت فیلم ناطق
metaphor U صنعت استعاره کنایه
transport industry U صنعت حمل و نقل
transport trade U صنعت حمل و نقل
barrier to entry U منع ورود به صنعت
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com