English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
textile industry U صنعت بافندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry U صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
texture U بافندگی
textures U بافندگی
the textile art U بافندگی
weaving U بافندگی
knitting U بافندگی
weaves U بافندگی
weave U بافندگی
looms U کارگاه بافندگی
looming U کارگاه بافندگی
loom U کارگاه بافندگی
loomed U کارگاه بافندگی
loomed U دستگاه بافندگی نساجی
looming U دستگاه بافندگی نساجی
loom U دستگاه بافندگی نساجی
looms U دستگاه بافندگی نساجی
hand loom U دستگاه بافندگی دستی
batten U قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
battens U قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
beater sley برش بین دوچوب ماشین بافندگی
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
essential elements U [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
power loom U ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
to unstitch something [sewing] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
craftsman trade U صنعت
artless U بی صنعت
industries U صنعت
trade U صنعت
traded U صنعت
craft U صنعت
industry U صنعت
arts U صنعت
art U صنعت
crafts U صنعت
haniwork U صنعت دست
filmdom U صنعت سینما
industrial espionage U جاسوسی در صنعت
extractive industry U صنعت استخراجی
mysteries U صنعت هنر
export industry U صنعت صادراتی
weak industry U صنعت ضعیف
technology U صنعت شناسی
infant industry U صنعت نوزاد
electric industry U صنعت برق
technologies U صنعت شناسی
cottage industries U صنعت روستایی
computer industry U صنعت کامپیوتر
cottage industry U صنعت روستایی
service industry U صنعت خدمات
plastic industry U صنعت پلاستیک
philotechnic U صنعت دوست
palinode U صنعت انکار
oil industry U صنعت نفت
weak industry U صنعت کساد
structrual engineering industry U صنعت سازه
metal working industry U صنعت فلزکاری
manufacturing industry U صنعت کارخانهای
textile industry U صنعت نساجی
manufacturing U صنعت ساخت
labour intensive industry U صنعت کاربر
iron industry U صنعت اهن
mystery U صنعت هنر
craftsmen U هنرپیشه صنعت گر
antistrophe U صنعت تجنیس
agro industry U کشت و صنعت
sick industry U صنعت بیمار
industrialism U صنعت گرایی
industrialists U صاحب صنعت
industrialists U صنعت کار
similes U صنعت تشبیه
simile U صنعت تشبیه
handicraft U صنعت دستی
hyperbole U صنعت اغراق
industrialist U صنعت کار
craftsman U هنرپیشه صنعت گر
artificer U صنعت کار
chiasmus U صنعت قلب
competitive industry U صنعت رقابتی
industrialist U صاحب صنعت
family industry U صنعت خانوادگی
motorcar industry U صنعت اتومبیل
contracting industry U صنعت ساختمان
automotive industry U صنعت اتومبیل
declining industry U صنعت رو به زوال
automotive U صنعت اتومبیل
domestic industry U صنعت داخلی
ceramics industry U صنعت سرامیک
transport industry U صنعت حمل و نقل
beaver fur U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
carrying business U صنعت حمل و نقل
carrying-trade U صنعت حمل و نقل
carrying trade U صنعت حمل و نقل
shipping trade U صنعت حمل و نقل
transport business U صنعت حمل و نقل
transport trade U صنعت حمل و نقل
metaphors U صنعت استعاره کنایه
talkies U صنعت فیلم ناطق
metaphor U صنعت استعاره کنایه
electrotechnology U شناخت صنعت برق
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
declining industry U صنعت درحال تنزل
barrier to entry U منع ورود به صنعت
location of industry U تعیین مکان صنعت
iron and steel working industry U صنعت اهن و فولاد
industrially U ازلحاظ کار و صنعت
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
expanding industry U صنعت در حال گسترش
talkie U صنعت فیلم ناطق
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
handicraft U صنعت دستی حرفه
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
sick industry U صنعت عقب مانده
confectionery U صنعت شیرینی سازی
nationalized industry U صنعت ملی شده
counterpoint U صنعت ترکیب الحان
machine building industry U صنعت ماشین سازی
small scale industry U صنعت به مقیاس کوچک
cuttler U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
pleating machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
plaiting machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
location of industry U تعیین محل استقرار صنعت
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
cuttler U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
eisa U معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
aviationelectronic U بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
globe valve U شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
industrial U دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve U شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
Irans industry is progressing. U صنعت ایران درحال ترقی است
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
poor prospects for the steel industry U دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
extended industry standard architecture U معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
Hollywood U شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy U صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
technologies U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
viticulture U صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com