Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
container
U
صندوقهای فلزی بزرگ بااندازههای استانداردکه جهت حمل کالا با کامیون
containers
U
صندوقهای فلزی بزرگ بااندازههای استانداردکه جهت حمل کالا با کامیون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free on truck
U
تحویل کالا روی کامیون
formation in cutting
U
فرم صندوقهای تو گود زیرگاه صندوقهای
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
weapon carrier
U
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
box culvert
U
اب رو صندوقهای
box culvert
U
پل صندوقهای
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
box gutter
U
ابرو صندوقهای
box beam
U
تیر صندوقهای
cavity wall
U
دیوار صندوقهای
trenched section
U
زیرگاه صندوقهای
panelled ceiling
U
سقف صندوقهای
cavity walls
U
دیوار صندوقهای
trenched section
U
فرم صندوقهای تو گود
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
carryall truck
U
کامیون حمل بار و بسته کامیون اتلیه حمل بار
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
macropterous
U
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
trucked
U
کامیون
truck
U
کامیون
trucks
U
کامیون
trucking
U
کامیون
vehicular
U
کامیون
truckloads
U
یک کامیون پر
lorries
U
کامیون
truck vehicle
U
کامیون
lorry
U
کامیون
truckload
U
یک کامیون پر
cl
U
کامیون پر
camion
U
کامیون
cl
U
کامیون کامیون
road transport vehicle
U
کامیون
teamster
U
کامیون ران
high speed truck
U
کامیون پردور
motortruck
U
کامیون باری
small truck
U
کامیون کوچک
dump truck
U
کامیون کمپرسی
wrecker
U
کامیون اخراجات
trucking
U
کامیون بارکش
truck trailer
U
ترایلر کامیون
truck loading
U
سربار کامیون
truck
U
کامیون بارکش
wreckers
U
کامیون اخراجات
carload
U
یک بار کامیون
truckage
U
بارکشی با کامیون
trucked
U
کامیون بارکش
truckman
U
راننده کامیون
truckers
U
راننده کامیون
trucker
U
راننده کامیون
van
U
کامیون سر بسته
truckload
U
به اندازهی یک کامیون
trucks
U
کامیون بارکش
vans
U
کامیون سر بسته
truckloads
U
به اندازهی یک کامیون
tow car
U
کامیون جرثقیل دار
dump truck
U
کامیون زباله بر شهرداری
cl
U
برحسب بار هر کامیون
stake truck
U
کامیون نرده دار
tow truck
U
کامیون جرثقیل دار
fot
U
تحویل روی کامیون
so large
U
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
tonner
U
کامیون دارای فرفیت معینی
Bobtail
[tractor unit]
[American English]
U
تراکتور
[کامیون بدون تریلر]
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
truck mixing
U
مخلوط کردن بتن روی کامیون
to jackknife truck-trailers
U
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
dumper
U
ماشین حمل زباله کامیون تخلیه کن
ready-mix truck
U
کامیون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
truck trailer
U
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
transit-agitator truck
U
کامیون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
cement truck
U
کامیون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
transit-truck mixer
U
کامیون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
transit-truck mixer
U
کامیون بتون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
truck mixer
U
بتن سازی که روی کامیون نصب شده است
dilly
U
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
ready-mix truck
U
کامیون بتون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
cement truck
U
کامیون بتون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
transit-agitator truck
U
کامیون بتون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
monometallism
U
یک فلزی
cladding
U
اب فلزی
bimetallic
U
دو فلزی
metalloid
U
فلزی
metallic
U
فلزی
metal rule
U
خط کش فلزی
scaffolds
U
داربست فلزی
metallic paints
U
رنگهای فلزی
metallic soap
U
صابون فلزی
stave
U
نوار فلزی
cladding
U
روکش فلزی
metallizo
U
فلزی کردن
metallic packing
U
لایی فلزی
buckles
U
تسمه فلزی
metallic electrode
U
الکترود فلزی
metallic packing
U
پوشش فلزی
buckle
U
تسمه فلزی
galvanising
U
اب فلزی دادن
locker
U
کابینت فلزی
metallic filament
U
افروزه فلزی
metallic luster
U
جلای فلزی
buckled
U
تسمه فلزی
galvanised
U
اب فلزی دادن
metallic currency
U
پول فلزی
lockers
U
کابینت فلزی
metal rod
میله فلزی
marlinspike
U
پاروی فلزی
gratling
U
نرده فلزی
metals
U
فلزی کردن
all metal type tube
U
لامپ فلزی
metal lath
U
شبکه فلزی
metal ornament
پولک فلزی
metals
U
جسم فلزی
metal type tube
U
لامپ فلزی
metal
U
فلزی کردن
metal
جسم فلزی
metal ware
ضرف فلزی
aneroid barometer
U
جوسنج فلزی
metal ware
آلات فلزی
armature
U
میله فلزی
sheet
U
ورق فلزی
metal lamp
U
لامپ فلزی
metal industries
U
صنایع فلزی
galvanize
U
اب فلزی دادن
galvanizes
U
اب فلزی دادن
aneroid
U
جوسنج فلزی
bimetalism
U
سیستم دو فلزی
cable
U
طناب فلزی
metal coat
U
روکش فلزی
carcase
U
اسکلت فلزی
metallic conduction
U
رسانش فلزی
metallic circuit
U
مدار فلزی
metallic bond
U
پیوند فلزی
sheets
U
ورق فلزی
ribbon
U
نوار فلزی
metallic arc
U
قوس فلزی
ribbons
U
نوار فلزی
metal spraying
تزریق فلزی
thimble
U
چشمی فلزی
scaffold
U
داربست فلزی
try square
U
گونیای فلزی
truss bridge
U
پل اسکلت فلزی
pannikin
U
فنجان فلزی
lapping head
U
سمبه فلزی
shim
U
لایی فلزی
cabled
U
طناب فلزی
hard ware
U
فروف فلزی
brummagem
U
مسکوک فلزی
sheet piling
U
سپر فلزی
hollow ware
U
ادوات فلزی
tip staff
U
عصای سر فلزی
elephant shelter
U
پناهگاه فلزی
clasp
U
گره فلزی
clasped
U
گره فلزی
clasping
U
گره فلزی
protective plating
U
حفاظ فلزی
thimble eye
U
چشمی فلزی
strategic concentration by rail
U
نشرمسکوکات فلزی
wire mesh
U
شبکه فلزی
non metallic
U
غیر فلزی
bimetallic wire
U
سیم دو فلزی
minted money
U
پول فلزی
straps
U
تسمه فلزی
strap
U
تسمه فلزی
flitter
U
پولک فلزی
clasps
U
گره فلزی
ladder scaffold
U
داربست فلزی
cleat
U
تسمه فلزی
galvanises
U
اب فلزی دادن
titanium
U
عنصر فلزی
nonmetallic
U
غیر فلزی
thimbles
U
چشمی فلزی
reverse side of metal work
U
پشت کار فلزی
electrical metallic tubing
U
لوله برقی فلزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com