English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
club chair U صندلی دسته دار بزرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elbows U دسته صندلی
arm U دسته صندلی
elbowed U دسته صندلی
elbow U دسته صندلی
armchairs U صندلی دسته دار
arm chair U صندلی دسته دار
armchair U صندلی دسته دار
elbow chair U صندلی دسته دار
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
shoal U دسته بزرگ ماهی
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
landing net U تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
faldstool U صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his U صندلی من پهلوی صندلی اوبود
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
jump seat U صندلی تا شو
chairs U صندلی
chaired U صندلی
footstools U صندلی
footstool U صندلی
chair U صندلی
chairing U صندلی
places U صندلی
placing U صندلی
seats U صندلی
seated U صندلی
place U صندلی
box seat U صندلی لژ
santalaceous U صندلی
seat U صندلی
stalling U صندلی
stall U صندلی
adjustable seat صندلی متحرک
drive's seat U صندلی راننده
deckchair U صندلی تاشو
sitting U نشیمن صندلی
sittings U نشیمن صندلی
deckchairs U صندلی تاشو
folding seat U صندلی تاشو
he nestles in the chair U در صندلی غنوده
carrycots U صندلی کودک
bucket seats U صندلی یکنفری
parliamentary seat U صندلی مجلسی
choir-stall U صندلی بلند
armchairs U صندلی راحتی
pushchair U صندلی چرخدار
pushchairs U صندلی چرخدار
easy chairs U صندلی راحت
shooting sticks U صندلی عصایی
carrycot U صندلی کودک
armchair U صندلی راحتی
office chair U صندلی اداری
bucket seat U صندلی یکنفری
easy chair U صندلی راحت
shooting stick U صندلی عصایی
antimacassars U رویهء صندلی
boatswain's chair U صندلی نقاله
antimacassar U رویهء صندلی
rocking chair U صندلی گهوارهای
rocking chairs U صندلی گهوارهای
armrest U دستهء صندلی
arm chair U صندلی راحتی
tier U ردیف صندلی
morris chair U صندلی راحتی
tiers U ردیف صندلی
hot seat U صندلی برقی
an odd chair U صندلی تکی
hot seat U صندلی الکتریکی
rocker U صندلی گهوارهای
camp chair U صندلی تاشونده
rockers U صندلی گهوارهای
swivel chair U صندلی چرخان
group U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
assort U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
groups U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
shoals of people U دسته دسته مردم
streams of people U دسته دسته مردم
regiment U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
sects U دسته دسته مذهبی
sort U دسته دسته کردن
they came in bands U دسته دسته امدند
trooping U دسته دسته شدن
sorted U دسته دسته کردن
trooped U دسته دسته شدن
troop U دسته دسته شدن
sorts U دسته دسته کردن
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
wheel chair U صندلی چرخ دار
twisboat chair U قایق- صندلی تابدار
tuffet U صندلی یانشیمن کوتاه
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
cathedra U [صندلی اسقف در کلیسا]
baby carriages U صندلی چرخدار بچه
baby carriage U صندلی چرخدار بچه
reseating U صندلی جدید دادن
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
curule chair U صندلی عاج نشان
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks U صندلی جمعشو و متحرک
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
dossel U پشتی صندلی وغیره
dossal U پشتی صندلی وغیره
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
caner U بافنده صندلی حصیری
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
deck chair U صندلی حصیری تاشو
cat nap U چرت روی صندلی
cat sleep U چرت روی صندلی
reseats U صندلی جدید دادن
reseated U صندلی جدید دادن
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
office swivel chair U صندلی گردان اداری
window seats U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat U صندلی عقب اتومبیل
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
wheelchairs U صندلی چرخ دار
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
wheelchair U صندلی چرخ دار
reseat U صندلی جدید دادن
castors U چرخ زیر صندلی یامیز
splat U میله تزئینی پشت صندلی
castor U چرخ زیر صندلی یامیز
caster U چرخ زیر صندلی یامیز
casters U چرخ زیر صندلی یامیز
prince's feather U تزئین برجسته پشت صندلی
choir-stall U [صندلی های مبلی گروه کر]
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
windsor chair U صندلی دارای پشتی منحنی
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
backless bench U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
benchstool U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
slats U چوب مداد میله پشت صندلی
slat U چوب مداد میله پشت صندلی
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
sedilia U یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
high chairs U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
barrel chair U صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
night chair U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
night stool U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
reservations U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
moquette U پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservation U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair U صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
gradine U یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
ferris wheel U گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
gradin U یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
cartridge actuated device U وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
musical chairs U نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com