English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
desired ground zone U صفر زمین مورد نظر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
Other Matches
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
occasion U مورد
instances U مورد
occasioned U مورد
instance U مورد
occasioning U مورد
occasions U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
inapposite U بی مورد
cases U مورد
objected U مورد
object U مورد
indirect objects U مورد
direct objects U مورد
unseasonable U بی مورد
unseasonably U بی مورد
oportuneness U مورد
objecting U مورد
out of place U بی مورد
occurence U مورد
case U مورد
inopportune U بی مورد
objects U مورد
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
case studies U مورد پژوهی
In this case ( instance) . U دراین مورد
confutation U مورد تکذیب
received U مورد قبول
utilized U مورد استفاده
requirement U مورد نیاز
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
undue U بی جهت بی مورد
undue U ناروا بی مورد
taken U مورد قبول
taken U مورد تحسین
hold up <idiom> U مورد هدف
case study U مورد پژوهی
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
case analysis U تحلیل مورد
entitlement U مورد سزیدگی
entitlements U مورد استحقاق
entitlements U مورد سزیدگی
entitlement U مورد استحقاق
laughing stock U مورد تمسخر
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
under disccussion U مورد بحث
instance U لحظه مورد
usages U مورد استفاده
usage U مورد استفاده
involved U مورد بحث
expectative U مورد انتظار
instances U لحظه مورد
mytaceous U از تیره مورد
dubitable U مورد شک مشکوک
savoury U مورد پسند
cases U دعوی مورد
sightly U مورد نظر
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
opportuneness U مورد مناسب
special case U مورد ویژه
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
subject of hire U مورد اجاره
exploitation [utilization] U مورد مصرف
dubious U مورد شک مشکوک
cases U مورد غلاف
case U مورد غلاف
myrtaceae U تیره مورد
myrtle U مورد سبز
case U دعوی مورد
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
savory U مورد پسند
schreber case U مورد شربر
fishy U مورد تردید
usage U مورد مصرف
in dispute U مورد بحث
using U مورد مصرف
objcetionable U مورد ایراد
object of transaction U مورد معامله
myrtle berry U مورد دانه
beloved U مورد علاقه
noted U مورد ملاحظه
in no instance U در هیچ مورد
liable to prosecution U مورد تعقیب
utilization U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
pledges U مال مورد وثیقه
matter in hand U موضوع مورد بحث
polestar U هادی مورد توجه
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
policy options U انتخابهای مورد نظر
persona grata U شخص مورد قبول
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
to put to use U مورد استفاده قراردادن
objective point U سمت مورد توجه
esteemed U فرد مورد احترام
contested area U منطقه مورد نزاع
oppugn U مورد بحث قراردادن
object point U سمت مورد توجه
desired effects U اثرات مورد نظر
To take into consideration. To consider. U مورد توجه قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
expectation value U مقدار مورد توقع
man power U تعداداشخاص مورد استفاده
expected price U قیمت مورد انتظار
substrate U جزء مورد عمل
lime requirement U اهک مورد نیاز
trusty U موتمن مورد اطمینان
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
it is of frequent U خیلی مورد دارد
target audience U افراد مورد نظر
target price U قیمت مورد نظر
target profit U سود مورد نظر
intended saving U پس انداز مورد انتظار
test town U شهر مورد ازمایش
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
he won a high praise U مورد ستایش بسیارواقع شد
the matter in hand U موضوع مورد بحث
to admit of d U مورد بحث بودن
to be in d U مورد ریشخندو استهزابودن
inappositely U بطور بیجایا بی مورد
special case U مورد خاص یااستثنایی
pledge U مال مورد وثیقه
man of confidence U شخص مورد اعتماد
make for U مورد حمله قراردادن
receptee U افراد مورد پذیرش
foolhardy U دارای تهور بی مورد
referent U مورد مراجعه ارجاعی
referential U مورد مراجعه ارجاعی
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
criticising U مورد انتقاد قراردادن
expected value U ارزش مورد انتظار
floor space occupied U فضای مورد نیاز
sales expectations U فروش مورد انتظار
give evidence of U گواهی دادن در مورد
shebang U امر مورد علاقه
pledging U مال مورد وثیقه
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
pledged U مال مورد وثیقه
hereon U در این مورد در اینجا
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
availabe time U زمان مورد قبول
favouritism U افراد مورد توجه
scrutinizing U مورد مداقه قراردادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com