English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concussion U صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amuck U یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
wince U خود رالرزاندن وتکان دادن
winces U خود رالرزاندن وتکان دادن
wincing U خود رالرزاندن وتکان دادن
winced U خود رالرزاندن وتکان دادن
stabilizer U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilisers U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to sweat coins U مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
leads U منجر شدن
eventuate U منجر شدن
redound U منجر شدن
conduce U منجر شدن
assist U پاس منجر به گل
conducive U منجر شونده
assists U پاس منجر به گل
assisting U پاس منجر به گل
trepan U منجر شدن به
assisted U پاس منجر به گل
lead U منجر شدن
unconsciousness U بیهوشی
epilepsy U بیهوشی
insensibility U بیهوشی
anesthetics U بیهوشی
lipothymy U بیهوشی
anesthesia U بیهوشی
anaesthesia U بیهوشی
insipience U بیهوشی
syncope U بیهوشی
anaesthetic U بیهوشی
anaesthetics U بیهوشی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
explusion foul U خطای منجر به اخراج
endo U تصادف منجر به واژگونی
blow resulting in death U ضربه منجر به موت
stupidities U خریت بیهوشی
stupidity U خریت بیهوشی
stupefaction U بیهوشی تخدیر
blackout U بیهوشی موقت
astonishment U حیرت بیهوشی
blackouts U بیهوشی موقت
local anasthesia U بیهوشی موضعی
stupidness U بیهوشی حماقت
anesthetic U داروی بیهوشی
anaesthetist U متخصص بیهوشی
buttending U خطای چوب منجر به پنالتی
turnover U خطای منجر به از کف دادن توپ
anaesthetic U بی حسی داروی بیهوشی
trances U از خود بیخودی بیهوشی
trance U از خود بیخودی بیهوشی
anaesthetics U بی حسی داروی بیهوشی
insensibly U از روی بیهوشی یا بی حسی
to come to <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
anaesthesia U بی حسی داروی بیهوشی
to become conscious U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come round [around] <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come to oneself <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
anesthetics U بی حسی داروی بیهوشی
pinning combination U مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
stalement U گره خوردن منجر به اعلام سرپا
anesthetist U پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
to anaesthetize locally U سر کردن بیهوشی موضعی زدن
ictus U تپش حمله ناگهانی بیهوشی
paths U محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path U محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
probative U حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
to have a blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
shallow water blackout U بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
bombs U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
recital U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recitals U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
shock U صدمه
injuriousness U صدمه
hardship U صدمه
blow U صدمه
casualty U صدمه
shocked U صدمه
casualties U صدمه
hardships U صدمه
blows U صدمه
torts U صدمه
maim U صدمه
maimed U صدمه
maiming U صدمه
maims U صدمه
harms U صدمه
harming U صدمه
harmed U صدمه
tort U صدمه
harm U صدمه
displeasure U صدمه
indemnity U صدمه
hurt U صدمه
scathe U صدمه
hurting U صدمه
hurts U صدمه
injury U صدمه
harmfulness U صدمه
scot-free U بی صدمه
concussion U صدمه
shocks U صدمه
hurtless U بی صدمه
scot free U بی صدمه
indemnities U صدمه
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
shocked U صدمه ضربت
harms U صدمه زدن
occupational hazards U صدمه شغلی
harmlessly U بدون صدمه
maul U صدمه زدن
occupational hazard U صدمه شغلی
unscathed U صدمه ندیده
hurts U صدمه اذیت
scathe U صدمه زدن
shock U صدمه ضربت
hurt U صدمه اذیت
harm U صدمه زدن
intact U صدمه ندیده
shocks U صدمه ضربت
hurting U صدمه اذیت
harmed U صدمه زدن
disservice U صدمه بدخدمتی
harming U صدمه زدن
safe U صدمه نخورده
lay hands on someone <idiom> U صدمه زدن
bodily harm U صدمه جسمانی
damage U صدمه دیدن
damnify U صدمه زدن
concussion U تصادم صدمه
safer U صدمه نخورده
safes U صدمه نخورده
mauled U صدمه زدن
mauling U صدمه زدن
concuss U صدمه زدن
mauls U صدمه زدن
hurtfulness U مضرت صدمه
offend U صدمه زدن
offended U صدمه زدن
offends U صدمه زدن
safest U صدمه نخورده
endamage U صدمه زدن
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
injured parties U طرف صدمه دیده
injured party U طرف صدمه دیده
conserving U از صدمه محفوظ داشتن
conserved U از صدمه محفوظ داشتن
conserves U از صدمه محفوظ داشتن
conserve U از صدمه محفوظ داشتن
marring U صدمه زدن اسیب
marred U صدمه زدن اسیب
damage U صدمه دیدن ازون
mar U صدمه زدن اسیب
damage U صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
nipped U صدمه زدن دردناک بودن
malignant U زیان اور صدمه رسان
nip U صدمه زدن دردناک بودن
indemnify U صدمه زدن به غرامت دادن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
constructive total loss U صدمه کلی خسارت بنیانی
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
let (someone) have it <idiom> U شخصی را به سختی صدمه زدن
injures U اذیت کردن صدمه زدن
injure U اذیت کردن صدمه زدن
injuring U اذیت کردن صدمه زدن
nips U صدمه زدن دردناک بودن
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
hurts U اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurting U اذیت کردن صدمه زدن اسیب
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
knock one's block off <idiom> U خیلی سخت به کسی صدمه زدن
hurt U اذیت کردن صدمه زدن اسیب
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com