English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
screak U صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck U صدای گوشخراش ایجاد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stridulate U تولید صدای گوشخراش کردن
screeched U صدای گوشخراش
screeches U صدای گوشخراش
screeching U صدای گوشخراش
screech U صدای گوشخراش
stridulation U صدای گوشخراش
screecher U دارای صدای گوشخراش
pealed U صدای گوشخراش دادن
stridulous U دارای صدای گوشخراش
peals U صدای گوشخراش دادن
pealing U صدای گوشخراش دادن
screaky U دارای صدای گوشخراش
peal U صدای گوشخراش دادن
stridulatory U دارای صدای گوشخراش
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
plash U صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
whish U : صدای حرف "سین " ایجاد کردن
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
buzzing U ایجاد صدای بلند
buzz U ایجاد صدای بلند
bleep U ایجاد صدای اخطار
buzzed U ایجاد صدای بلند
swisher U ایجاد کننده صدای فش فش
bleeps U ایجاد صدای اخطار
buzzes U ایجاد صدای بلند
bleeping U ایجاد صدای اخطار
bleeped U ایجاد صدای اخطار
quiet U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
quietest U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
buzzer U وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
buzzers U وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
aliasing U افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
ear-splitting U گوشخراش
stridulatory U گوشخراش
stridulous U گوشخراش
earsplitting U گوشخراش
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
precluded U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precludes U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowls U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowling U صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
develop U ایجاد کردن
screeching U ایجاد کردن
develops U ایجاد کردن
creates U ایجاد کردن
create U ایجاد کردن
creating U ایجاد کردن
screech U ایجاد کردن
screeched U ایجاد کردن
screeches U ایجاد کردن
engendered U ایجاد کردن
engendering U ایجاد کردن
engenders U ایجاد کردن
engender U ایجاد کردن
set off <idiom> U بالانس ایجاد کردن
canalize U ایجاد ابراه کردن
obstructs U ایجاد مانع کردن
obstructing U ایجاد مانع کردن
put out U منتشرساختن ایجاد کردن
obstructed U ایجاد مانع کردن
obstruct U ایجاد مانع کردن
reflecterize U ایجاد انعکاس کردن
breaches U ایجاد شکاف کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
tempest U توفان ایجاد کردن
tempests U توفان ایجاد کردن
breach U ایجاد شکاف کردن
tide U جزرومد ایجاد کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
punched U سوراخ ایجاد کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
breached U ایجاد شکاف کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
reflectorize U ایجاد انعکاس کردن
discomfited U ایجاد اشکال کردن
discomfiting U ایجاد اشکال کردن
reflating U تورم ایجاد کردن
discomfit U ایجاد اشکال کردن
To set(create,establish)a precedent. U ایجاد سابقه کردن
discomfits U ایجاد اشکال کردن
constructing U ایجاد کردن ساخت
reflates U تورم ایجاد کردن
constructed U ایجاد کردن ساخت
constructs U ایجاد کردن ساخت
reflate U تورم ایجاد کردن
construct U ایجاد کردن ساخت
inbreed U از یک نژاد ایجاد کردن
reflated U تورم ایجاد کردن
deluged U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges U غرق کردن طوفان ایجاد کردن
delays U خیری ایجاد کردن در چیزی
clunk U این صدا را ایجاد کردن
procreant U وابسته به ایجاد کردن یا زادن
clunks U این صدا را ایجاد کردن
work out U در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
delay U خیری ایجاد کردن در چیزی
wham U باتصادم ایجاد صدا کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
delaying U خیری ایجاد کردن در چیزی
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
knock about U سرو صدا ایجاد کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> U حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
plink U صدای دق دق کردن
swoosh U صدای خش خش کردن
swished U صدای فش فش کردن
swishes U صدای فش فش کردن
swishing U صدای فش فش کردن
crepitate U صدای خش خش کردن
swish U صدای فش فش کردن
to blate U مع مع کردن [صدای بز]
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
twitters U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
twittering U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
vesiculate U حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
strangulate U خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
blows U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
twittered U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitter U صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
nettle U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
blow U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
nettles U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
pinged U صدای غژایجاد کردن
pinging U صدای غژایجاد کردن
bellow U صدای گاو کردن
pings U صدای غژایجاد کردن
bellowing U صدای غرش کردن
bellowing U صدای گاو کردن
sizzling U صدای هیس کردن
sizzled U صدای هیس کردن
bleats U صدای بزغاله کردن
bellow U صدای غرش کردن
sizzle U صدای هیس کردن
bellowed U صدای غرش کردن
bleat U صدای بزغاله کردن
ping U صدای غژایجاد کردن
whoosh U صدای صفیرایجاد کردن
gee U صدای هی و هین کردن
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
bleated U صدای بزغاله کردن
bleating U صدای بزغاله کردن
whooshing U صدای صفیرایجاد کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com