English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bang U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
consecutive U متوالی
sequential U پی در پی متوالی
continuous U متوالی
successive <adj.> U متوالی
sequential U متوالی
successive U متوالی
consecutive <adj.> U متوالی
succedaneous U متوالی
series U متوالی
uninterrupted U متوالی
hand running U متوالی
sequential <adj.> U متوالی
Successive Approximation U تقریب متوالی
doubled up U دواسترایک متوالی
bit stream U بیتهای متوالی
continuous data U دادههای متوالی
continuous error U خطای متوالی
successive intervals U فاصلههای متوالی
sequence control U کنترل متوالی
consecutive U پیاپی متوالی
sequence checking U کنترل متوالی
thudded U ضربههای متوالی
double U دواسترایک متوالی
successive objective U هدفهای متوالی
succedent U متاخر متوالی
reel U متوالی پشت سر هم
reels U متوالی پشت سر هم
reeling U متوالی پشت سر هم
doubled U دواسترایک متوالی
reeled U متوالی پشت سر هم
thud U ضربههای متوالی
thudding U ضربههای متوالی
successive U متوالی مسلسل
thuds U ضربههای متوالی
days on end U چند روز متوالی
pitapat U با ضربههای تند و متوالی
method of successive approximations U روش تقریبهای متوالی
successive approximations method U روش تقریبهای متوالی
series resonant circuit U مدار رزنانس متوالی
subalternate U افسر جزء متوالی
garlands U نیم پیچهای متوالی
successive reproductions method U روش بازسازیهای متوالی
garland U نیم پیچهای متوالی
fusillade U شلیک متوالی تیرباران
coherent U مرتب و دارای نظم متوالی
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
continous U متصل متوالی بدون وقفه
anaphora U تکرار یک یا چند عبارت متوالی
KO's U با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
state succession U تعویض دولتهابه طور متوالی
downpour U فرو ریزی بارش متوالی
downpours U فرو ریزی بارش متوالی
rat-a-tat U ضربات متوالی و تند زدن
rat a tat tat U ضربات متوالی و تند زدن
rat a tat U ضربات متوالی و تند زدن
KO U با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
pit a pat U با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
surface interval U فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
mid span U مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
tamp U بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
meiosis U تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
data logging U ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
emergent U ناشی
resulted U ناشی
ills U ناشی
gauche U ناشی کج
even tual U ناشی
ill U ناشی
result U ناشی
due U ناشی از
skilless U ناشی
resultant U ناشی
therefrom U ناشی از ان
dilettante U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettanti U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
mala filde U ناشی
ill- U ناشی
skill less U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
muffs U ناشی
muffing U ناشی
resulting U ناشی
muffed U ناشی
Due to U ناشی از
maladroit U ناشی
muff U ناشی
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
awkward U بی لطافت ناشی
rises U ناشی شدن
unperfect U ناشی نابلد
awkwardness U ناشی گری
unskil U ناشی بی مهارت
issue U ناشی شدن
irritative U ناشی از تحریک
unfortunate U ناشی ازبدبختی
novice U ادم ناشی
tisy U ناشی از مستی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
novices U ادم ناشی
guttural U ناشی از گلو
rhapsodical U ناشی از احساسات
emanate U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
privative U ناشی از محرومیت
premune U ناشی از جلوگیری
sequent U منتج ناشی
gremie U بی تجربه و ناشی
issued U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
gaucherie U ناشی گری
abnerval U ناشی از عصب
due to an accident U ناشی از یک حادثه
internal U ناشی ازدرون
adipic U ناشی ازچربی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
toxic U ناشی از زهراگینی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
jackleg U ناشی نادرست
issues U ناشی شدن
variorum U ناشی ازچندمنبع
come U رخ دادن ناشی شدن
rube U ادم دهاتی ناشی
shear crack U ترک ناشی از برش
ravening U حریص ناشی از حرص
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
renunciative U ناشی از انکار نفس
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
arising U رخ دادن ناشی شدن
renunciatory U ناشی از انکار نفس
arise U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
resulted U ناشی شدن نتیجه
royalistic U ناشی از شاه پرستی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
resulting U ناشی شدن نتیجه
despiteous U ناشی ازکینه یالج
comes U رخ دادن ناشی شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com