Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
keck
U
صدای قی کردن دراوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
plunk
U
صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
Other Matches
creaks
U
صدای غوک دراوردن
cuckoos
U
صدای فاخته دراوردن
gongs
U
صدای زنگ دراوردن
gong
U
صدای زنگ دراوردن
squawks
U
صدای اردک دراوردن
squawked
U
صدای اردک دراوردن
squawk
U
صدای اردک دراوردن
cuckoo
U
صدای فاخته دراوردن
creaking
U
صدای غوک دراوردن
creaked
U
صدای غوک دراوردن
creak
U
صدای غوک دراوردن
slurps
U
صدای مکیدن دراوردن
slurping
U
صدای مکیدن دراوردن
slurped
U
صدای مکیدن دراوردن
slurp
U
صدای مکیدن دراوردن
grates
U
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grate
U
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
rumbled
U
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
rumbles
U
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
rumble
U
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
grated
U
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
chiming
U
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
crack
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
cracks
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
chimes
U
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chime
U
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimed
U
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
panatrope
U
اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
knell
U
ناقوس عزارا بصدا دراوردن صدای ضربه ناقوس
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
snip snap
U
صدای تیک تیک دراوردن صدای تیک تیک
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
to veer and heul
U
پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
shapes
U
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shape
U
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
to put to proof
U
ازمایش کردن دراوردن
wear out
U
از پا دراوردن ومطیع کردن
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
erupts
U
فوران کردن جوش دراوردن
to turn over
U
واژگون کردن کارکردن دراوردن
belied
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
un arth
U
ا زخاک دراوردن افتابی کردن
belies
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
belying
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
belie
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
to turn up
U
رد کردن از خاک دراوردن امدن
to pay out
U
تنبیه کردن تلافی دراوردن
hook
U
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
erupting
U
فوران کردن جوش دراوردن
erupted
U
فوران کردن جوش دراوردن
erupt
U
فوران کردن جوش دراوردن
hooks
U
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
thresh
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshed
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
unionize
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
to carry oneself
U
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
slot
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionizing
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
threshes
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
married under a contract unlimited perio
U
به حباله نکاح دراوردن عقد کردن
triangulate
U
سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
threshing
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
unionization
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
slots
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
sheave
U
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
unionised
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
cake
U
قالب کردن بشکل کیک دراوردن
slotting
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
to blate
U
مع مع کردن
[صدای بز]
swoosh
U
صدای خش خش کردن
swish
U
صدای فش فش کردن
swished
U
صدای فش فش کردن
crepitate
U
صدای خش خش کردن
swishing
U
صدای فش فش کردن
plink
U
صدای دق دق کردن
swishes
U
صدای فش فش کردن
evisceration
U
عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
sizzle
U
صدای هیس کردن
bleat
U
صدای بزغاله کردن
pinged
U
صدای غژایجاد کردن
pinging
U
صدای غژایجاد کردن
pings
U
صدای غژایجاد کردن
bleated
U
صدای بزغاله کردن
bleating
U
صدای بزغاله کردن
bleats
U
صدای بزغاله کردن
bellowed
U
صدای غرش کردن
gee
U
صدای هی و هین کردن
bellowing
U
صدای غرش کردن
sizzles
U
صدای هیس کردن
sizzled
U
صدای هیس کردن
ping
U
صدای غژایجاد کردن
bellowed
U
صدای گاو کردن
whooshing
U
صدای صفیرایجاد کردن
whoosh
U
صدای صفیرایجاد کردن
bellowing
U
صدای گاو کردن
whooshes
U
صدای صفیرایجاد کردن
whooshed
U
صدای صفیرایجاد کردن
sizzling
U
صدای هیس کردن
bellow
U
صدای گاو کردن
turn down
<idiom>
U
کم کردن صدای بلند
bellow
U
صدای غرش کردن
chirr
U
صدای ملخ کردن
meters
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
screeck
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
squeaks
U
با صدای جیغ صحبت کردن
zooms
U
با صدای وزوز حرکت کردن
bellowing
U
صدای شبیه نعره کردن
squeaking
U
با صدای جیغ صحبت کردن
squeak
U
با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked
U
با صدای جیغ صحبت کردن
bellow
U
صدای شبیه نعره کردن
bellowed
U
صدای شبیه نعره کردن
vociferate
U
با صدای بلند ادا کردن
stridulate
U
تولید صدای گوشخراش کردن
zoomed
U
با صدای وزوز حرکت کردن
screak
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
zoom
U
با صدای وزوز حرکت کردن
literalize
U
بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
plash
U
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
snuffled
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
squish
U
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
snuffles
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
plod
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffle
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
plodding
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffling
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
plods
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
distort
U
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
whish
U
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
diphthongize
U
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
distorts
U
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
demobilize
U
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
snaps
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
booed
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
snapped
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
boh
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
To speak in a low voice.
U
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
booing
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
quacks
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
quacking
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
boos
U
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
plegaphonia
U
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
to blast something
U
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
microphonics
U
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
creaked
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaking
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
riprap
U
سنگچینی بی ترتیب صدای وزش باد تند سنگریزی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com