Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
smack
U
صدای سیلی یا شلاق مزه
smacked
U
صدای سیلی یا شلاق مزه
smacks
U
صدای سیلی یا شلاق مزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slap
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
slapped
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
slaps
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
slapping
U
صدای چلب چلوپ سیلی زدن
knack
U
صدای شلاق استعداد
snapping
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapped
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
buffet
U
سیلی
buffeted
U
سیلی
slogs
U
سیلی
buffeting
U
سیلی
slogging
U
سیلی
slogged
U
سیلی
slog
U
سیلی
buffets
U
سیلی
box
U
توگوشی سیلی
spat
U
سیلی زدن
skelp
U
چابک سیلی
skelpit
U
چابک سیلی
slap
U
سیلی تودهنی
slapping
U
سیلی تودهنی
slaps
U
سیلی تودهنی
boxes
U
توگوشی سیلی
slapped
U
سیلی تودهنی
She slapped him.
U
خواباندتو گوشش ( سیلی زد )
spat
U
کشمکش کردن سیلی
smacking
U
سیلی زننده خوش طعم
smacker
U
سیلی زننده خوش طعم
A bird in the hand is worth two in the bush.
<proverb>
سیلی نقد به از حلوای نسیه.
box
U
بوکس بازی کردن سیلی زدن
boxes
U
بوکس بازی کردن سیلی زدن
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
sclaff
U
سیلی نرم برزمین خوردن چوگان گلف
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
lashes
U
شلاق
gad
U
شلاق
lash
U
شلاق
lashed
U
شلاق
whiplash
U
شلاق
whips
U
شلاق
whipped
U
شلاق
whiplashes
U
شلاق
scourage
U
شلاق
knout
U
شلاق
whip
U
شلاق
flagellum
U
شلاق
scourge
U
شلاق
the lash
U
شلاق
horsewhips
U
شلاق
horsewhipping
U
شلاق
horsewhipped
U
شلاق
horsewhip
U
شلاق
whips
U
شلاق زدن
cats
U
شلاق زدن
whipped
U
شلاق زدن
lash
U
شلاق خوردن
welt
U
شلاق زدن
welts
U
شلاق زدن
whip
U
شلاق زدن
whiplash
U
شلاق زدن
flogging
U
شلاق زدن
horse
U
شلاق زدن
flagellates
U
شلاق زدن
flagellated
U
شلاق زدن
flagellate
U
شلاق زدن
flogs
U
شلاق زدن
flogged
U
شلاق زدن
flog
U
شلاق زدن
whiplashes
U
شلاق زدن
flagellating
U
شلاق زدن
leather
U
شلاق زدن
whipping
U
شلاق زدن
whipping
U
شلاق زنی
cat
U
شلاق زدن
lash
U
ضربه شلاق
basted
U
شلاق زدن
baste
U
شلاق زدن
belabor
U
شلاق زدن
belabour
U
شلاق زدن
bullwhip
U
شلاق چرمی
cartwhip
U
شلاق کاری
scourage
U
شلاق زدن
lasher n
U
سد شلاق زننده
cow hide
U
شلاق زدن
to touch up
U
شلاق زدن
flagellation
U
شلاق زنی
flogger
U
زننده شلاق
flagellator
U
شلاق زننده
flagellation
U
شلاق زدن
bastes
U
شلاق زدن
whipstock
U
دسته شلاق
lashed
U
شلاق خوردن
whippy
U
شبیه شلاق
lashed
U
ضربه شلاق
lashes
U
شلاق خوردن
lashes
U
ضربه شلاق
gad
U
شلاق سیخی
vapulation
U
شلاق زنی
lashing
U
شلاق زنی
taws
U
شلاق زدن
lash vt
U
شلاق زدن
keep up appearances
U
فاهر خود را حفظ کردن صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن
yerk
U
شلاق زدن کوبیدن
cats
U
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
cat
U
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
hide
U
سخت شلاق زدن
sentenced to the lash
U
محکوم به خوردن شلاق
beat
U
شلاق زدن کوبیدن
beats
U
شلاق زدن کوبیدن
lambast
U
شلاق تازیانه زدن
lambaste
U
شلاق تازیانه زدن
eighty lashes
U
هشتاد ضربه شلاق
to whipped on
U
بضرب شلاق بردن
hides
U
سخت شلاق زدن
belt
U
بندچرمی شلاق زدن
belts
U
بندچرمی شلاق زدن
blackjack
U
چماق یا شلاق چرمی
belted
U
بندچرمی شلاق زدن
cartwhip
U
شلاق زدن تنبیه کردن
lick son
U
عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
horsewhips
U
شلاق زدن تنبیه کردن
horsewhipping
U
شلاق زدن تنبیه کردن
thongs
U
شلاق زدن باتسمه بستن
thong
U
شلاق زدن باتسمه بستن
flailed
U
شلاق زدن خرمن کوب
lickings
U
شلاق زنی بشکل دراوری
flail
U
شلاق زدن خرمن کوب
whips
U
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
flailing
U
شلاق زدن خرمن کوب
flails
U
شلاق زدن خرمن کوب
licking
U
شلاق زنی بشکل دراوری
whip
U
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
wealŠwale
U
شلاق زدن متحری گذاشتن
wheal
U
ورم جای شلاق و غیره
horsewhipped
U
شلاق زدن تنبیه کردن
stick
U
تخته موج سواری شلاق
flick
U
ضربت اهسته و سبک با شلاق
whipped
U
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
flicked
U
ضربت اهسته و سبک با شلاق
he was given 0 lashes
U
بیست ضربه شلاق خورد
horsewhip
U
شلاق زدن تنبیه کردن
flicking
U
ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicks
U
ضربت اهسته و سبک با شلاق
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Give him a taste of the whip .
U
بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
whip in
U
با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
whiplash
U
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
whiplashes
U
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
to pickle a person's back
U
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
tu whit tu whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
A reounding slap ; Juicy fruit.
U
سیلی آبدار :میوه آبدار
thump
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
flagellant
U
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
pizzle
U
الت نری گاو شلاق ساخته شده از ذکر گاو
whipped
U
شلاق زدن تازیانه زدن
walloped
U
شلاق زدن سخت زدن
whip
U
شلاق زدن تازیانه زدن
scutch
U
شلاق زدن کتک زدن
wallop
U
شلاق زدن سخت زدن
walloper
U
شلاق زدن سخت زدن
whips
U
شلاق زدن تازیانه زدن
wallops
U
شلاق زدن سخت زدن
fizzes
U
صدای فش فش
hissed
U
صدای خش خش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com