Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squish
U
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
snapped
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
stridulate
U
تولید صدای گوشخراش کردن
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
POWs
U
صدای انفجار
blasts
U
صدای انفجار
blast
U
صدای انفجار
POW
U
صدای انفجار
crackle
U
صدای انفجار پی در پی
crackled
U
صدای انفجار پی در پی
crackles
U
صدای انفجار پی در پی
creptation
U
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
sonic boom
U
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic booms
U
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
cracks
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
crack
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
forces
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phoneme
U
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
blast line
U
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train
U
مسیر انفجار سیکل انفجار
explosive train
U
مدار انفجار مسیر انفجار
key
صدای تولید شده توسط کامپیوتر که به اپراتور اجازه میدهد تا بداند که کلید انتخاب شده ثبت شده است
breakaway
U
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
violated
U
شکستن نقض کردن
violate
U
شکستن نقض کردن
smash
U
خرد کردن شکستن
smiting
U
خرد کردن شکستن
smites
U
خرد کردن شکستن
stave
U
شکستن ریزش کردن
smashes
U
خرد کردن شکستن
shatters
U
داغان کردن شکستن
violates
U
شکستن نقض کردن
shatter
U
داغان کردن شکستن
smite
U
خرد کردن شکستن
crepitate
U
انفجار پی درپی کردن
burst
U
منفجر کردن انفجار
bursts
U
منفجر کردن انفجار
chemical horn
U
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
pipped
U
شکستن شکستن وبازشدن
pips
U
شکستن شکستن وبازشدن
pip
U
شکستن شکستن وبازشدن
pipping
U
شکستن شکستن وبازشدن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
U
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
multilation
U
شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
countermining
U
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
lay waste
<idiom>
U
خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
war head
U
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
crater analysis
U
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
fetch up
U
تولید کردن
production
U
تولید کردن
begat
U
تولید کردن
supplied
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
put out
<idiom>
U
تولید کردن
inbreed
U
تولید کردن
supply
U
تولید کردن
ingenerate
U
تولید کردن
generating
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
generates
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
generated
U
تولید کردن
generate
U
تولید کردن
turn out
U
تولید کردن
manufactures
U
تولید کردن
supplying
U
تولید کردن
manufacture
U
تولید کردن
manufactured
U
تولید کردن
generations
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
produces
U
تولید کردن
generation
U
تولید کردن
raises
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
produced
U
تولید کردن
produce
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
bring forward
U
تولید کردن
productions
U
تولید کردن
to blate
U
مع مع کردن
[صدای بز]
swishing
U
صدای فش فش کردن
plink
U
صدای دق دق کردن
swished
U
صدای فش فش کردن
swish
U
صدای فش فش کردن
crepitate
U
صدای خش خش کردن
swoosh
U
صدای خش خش کردن
swishes
U
صدای فش فش کردن
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
generating
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up
U
اقامه یا طرح کردن تولید کردن
to raise up seed
U
تولید نسل کردن
engendering
U
تولید نسل کردن
engendered
U
تولید نسل کردن
produced
U
تولید کردن محصول
engender
U
تولید نسل کردن
produce
U
تولید کردن محصول
rubefy
U
تولید قرمزی کردن در
produces
U
تولید کردن محصول
engenders
U
تولید نسل کردن
reproduction
U
تولید کردن مجدد
spawned
U
تولید مثل کردن
vacuumize
U
تولید خلا کردن
processes
U
تهیه و تولید کردن
reproductions
U
تولید کردن مجدد
process
U
تهیه و تولید کردن
spawning
U
تولید مثل کردن
spawns
U
تولید مثل کردن
spawn
U
تولید مثل کردن
bleated
U
صدای بزغاله کردن
whoosh
U
صدای صفیرایجاد کردن
whooshing
U
صدای صفیرایجاد کردن
chirr
U
صدای ملخ کردن
sizzled
U
صدای هیس کردن
ping
U
صدای غژایجاد کردن
whooshes
U
صدای صفیرایجاد کردن
turn down
<idiom>
U
کم کردن صدای بلند
pings
U
صدای غژایجاد کردن
pinging
U
صدای غژایجاد کردن
gee
U
صدای هی و هین کردن
pinged
U
صدای غژایجاد کردن
bleat
U
صدای بزغاله کردن
keck
U
صدای قی کردن دراوردن
sizzles
U
صدای هیس کردن
bellow
U
صدای غرش کردن
bellow
U
صدای گاو کردن
bellowing
U
صدای گاو کردن
bellowed
U
صدای غرش کردن
bellowed
U
صدای گاو کردن
whooshed
U
صدای صفیرایجاد کردن
bellowing
U
صدای غرش کردن
sizzle
U
صدای هیس کردن
bleating
U
صدای بزغاله کردن
bleats
U
صدای بزغاله کردن
sizzling
U
صدای هیس کردن
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
zooms
U
با صدای وزوز حرکت کردن
vociferate
U
با صدای بلند ادا کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com