English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
Speaking. [on the phone] U [من] پشت تلفن صحبت می کنم.
pulse dialling U شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
The line is busy (engaged). U صحبت می کند (خط تلفن مشغول است )
phones U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoning U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoned U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howler U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
interface U وصل کردن از طریق رابط
interfaces U وصل کردن از طریق رابط
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
metabolize U دگرگون کردن از طریق متابولیزم
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
talks U صحبت کردن
talked U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
confabulate U صحبت کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
speak U صحبت کردن
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
sniffled U تودماغی صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffles U تودماغی صحبت کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
telephone booths U کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth U کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler U وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
to ring up U تلفن کردن به
phones U تلفن کردن
phone U تلفن کردن
telephone U تلفن کردن
call up <idiom> U تلفن کردن
phoned U تلفن کردن
telephoned U تلفن کردن
phoning U تلفن کردن
telephones U تلفن کردن
telephoning U تلفن کردن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
ring off U قطع کردن تلفن
ring up U به کسی تلفن کردن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
ring off U قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
to tap somebody's telephone [line] U به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
to tap [phone line] U مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
phone U تلفن تلفن زدن
phones U تلفن تلفن زدن
phoning U تلفن تلفن زدن
phoned U تلفن تلفن زدن
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
HyperTerminal U برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
calling dial U صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
via U از طریق
in what way <adv.> U به چه طریق
how far <adv.> U به چه طریق
vi'a prep U از طریق
how U از چه طریق
way U طریق
tao U طریق
to what extent <adv.> U به چه طریق
hereditarily U به طریق ارث
officially U از طریق اداری
in no wise U بهیچ طریق
dy drawing lots U به طریق قرعه
roads U طریق خیابان
available by U در دسترس از طریق .....
similite U بهمان طریق
noway U به هیچ طریق
road U طریق خیابان
equally <adv.> U به همان طریق
by payment U از طریق پرداخت
just as well <adv.> U به همان طریق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com