Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
yachtsman
U
صاحب کشتی تفریحی
yachtsmen
U
صاحب کشتی تفریحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
shipowner
U
صاحب کشتی
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
jointer
U
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sportive
U
تفریحی
what a lark
U
چه تفریحی
social
U
تفریحی
sportful
U
تفریحی خوشگذران
junkets
U
سفر تفریحی
sport fish
U
ماهیگیری تفریحی
resourc
U
کار تفریحی
cabin cruiser
U
قایق تفریحی
junket
U
سفر تفریحی
amusement park
U
پارک تفریحی
dinghy
U
قایق تفریحی
cabin cruisers
U
قایق تفریحی
dinghies
U
قایق تفریحی
amusement parks
U
پارک تفریحی
ski tourer
U
اسکی باز تفریحی
keelboat
U
قایق تفریحی لنگردار
yachting
U
مسافرت با قایق تفریحی
sashay
U
راه پیمایی تفریحی
sports
U
تفریحی سرگرم کردن
sported
U
تفریحی سرگرم کردن
sport
U
تفریحی سرگرم کردن
day sailer
U
قایق بادبانی تفریحی
hobbyhorse
U
کار تفریحی سرگرمی
hacking
U
اسب سواری تفریحی
powerboat
U
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboats
U
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
donkey baseball
U
بیس بال تفریحی با الاغ
sports
U
نمایش تفریحی بازی کردن
craftshop
U
کارگاه هنرهای دستی تفریحی
sport
U
نمایش تفریحی بازی کردن
impresario
U
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
sported
U
نمایش تفریحی بازی کردن
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
to play for love
U
تفریحی یا عشقی بازی کردن
impresarios
U
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
scow
U
وته پهن قایق تفریحی
parachute spinnaker
U
بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
day-trippers
U
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper
U
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
dabbles
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
marina
U
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marinas
U
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dabble
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
sport
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sports
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sported
U
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
dabbling
U
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
package shows
U
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
hack
U
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks
U
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked
U
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
yaght club
U
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
lords
U
صاحب
mastered
U
صاحب
lord
U
صاحب
owner
U
صاحب
masters
U
صاحب
ownerless
U
بی صاحب
master
U
صاحب
padrone
U
صاحب
owners
U
صاحب
stockholder
U
صاحب سهم
shareholder
U
صاحب سهم
shareholders
U
صاحب سهم
restaurateurs
U
صاحب رستوران
no man's land
U
سرزمین بی صاحب
lairds
U
صاحب زمین
restaurateur
U
صاحب رستوران
free ball
U
توپ بی صاحب
industrialist
U
صاحب صنعت
feudatory
U
صاحب تیول
owner of a property
U
صاحب ملک
feudary
U
صاحب تیول
of consequence
U
صاحب شان
nursery man
U
صاحب قلمستان
notary public
U
صاحب محضر
unowned
U
بی صاحب بیمالک
officiary
U
صاحب منصب
industrialists
U
صاحب صنعت
stockholders
U
صاحب سهم
master of the time
U
صاحب الزمان
monopolist
U
صاحب انحصار
slaveholder
U
صاحب برده
beneficent
U
صاحب کرم
masters
U
ارباب صاحب
mastered
U
ارباب صاحب
master
U
ارباب صاحب
in the saddle
U
صاحب اختیار
shop keeper
U
صاحب دکان
manufaturer
U
صاحب کارخانه
man of place
U
صاحب مقام
man of place
U
صاحب منصب
liege
U
صاحب تیول
licence owner
U
صاحب امتیاز
lessor
U
صاحب ملک
landholder
U
صاحب ملک
seignior
U
صاحب تیول
land lady
U
زن صاحب ملک
titlist
U
صاحب سندمالکیت
clear-sighted
U
صاحب نظر
printers
U
صاحب چاپخانه
printer
U
صاحب چاپخانه
laird
U
صاحب زمین
permit holder
U
صاحب جواز
resolute
U
صاحب عزم
grantee
U
صاحب امتیاز
restauranteur
U
صاحب رستوران
landladies
U
زن صاحب ملک
landowners
U
صاحب ملک
landowner
U
صاحب ملک
inviolable
U
صاحب حرمت
in power
U
صاحب مقام
landlady
U
زن صاحب ملک
sharecropper
U
صاحب نسق
straying
U
جانور بی صاحب
strays
U
جانور بی صاحب
assayer
U
صاحب عیار
innkeepers
U
صاحب مسافرخانه
innkeeper
U
صاحب مسافرخانه
manufacturers
U
صاحب کارخانه
manufacturer
U
صاحب کارخانه
signatories
U
صاحب امضا
sovereign
U
صاحب سیادت
stray
U
جانور بی صاحب
concessioner
U
صاحب امتیاز
concessionary
U
صاحب امتیاز
housemothers
U
زن صاحب خانه
officer
U
صاحب منصب
officers
U
صاحب منصب
concessionaire
U
صاحب امتیاز
building owner
U
صاحب کار
sovereigns
U
صاحب سیادت
planter
U
صاحب مزرعه
homeowner
U
صاحب خانه
employer
U
صاحب کار
Distinguished . Titled.
U
صاحب عنوان
benefactor
U
صاحب خیر
official
U
صاحب منصب
office-holders
U
صاحب مقام
waif
U
مال بی صاحب
planters
U
صاحب مزرعه
employers
U
صاحب کار
office-holder
U
صاحب مقام
housemother
U
زن صاحب خانه
homeowners
U
صاحب خانه
stock holder
U
صاحب سهم
titled
U
صاحب لقب
signatory
U
صاحب امضا
benefactors
U
صاحب خیر
licensees
U
صاحب جواز
licensee
U
صاحب جواز
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
chartered companies
U
شرکتهای صاحب الامتیاز
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
peering
U
صاحب لقب اشرافی
prosecuting attorney
U
صاحب منصب پارکه
owner's risk
U
ریسک صاحب کالا
peered
U
صاحب لقب اشرافی
newspaperman
U
صاحب وگرداننده روزنامه
peer
U
صاحب لقب اشرافی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com