Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
res
U
شی ء بخصوص ماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
specifics
U
بخصوص خاص
specific
U
بخصوص خاص
particular
U
خاص بخصوص
mannerism
U
سبک بخصوص نویسنده
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
mannerisms
U
سبک بخصوص نویسنده
featureless
U
بدون سیمایاجنبه بخصوص
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
why did you mention that onep
U
چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
predating
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predates
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
wildfowl
U
مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
mannered
U
دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
predate
U
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
poke
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecasting
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
pokes
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking
U
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecast
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
lion
U
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
Expressionism
U
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
accrual
U
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
declarative statement
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
object language programming
U
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
elite
U
طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
U
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
escrow
U
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
Historicism
U
[معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
Calvinist austerity
U
[معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe
U
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
stuffless
U
بی ماده
female
U
ماده
metals
U
ماده
nanny goat
U
بز ماده
antimatter
U
ضد ماده
nanny goats
U
بز ماده
nany
U
بز ماده
metal
U
ماده
articles
U
ماده
article
U
ماده
bitches
U
سگ ماده
clauses
U
ماده
provision
U
ماده
stipulation
U
ماده
catch for door bolt
U
ماده
abscess
U
ماده
abscesses
U
ماده
monoclinous
U
نر و ماده
agents
U
ماده
agent
U
ماده
clause
U
ماده
bitch
U
سگ ماده
bitched
U
سگ ماده
anti matter
U
ضد ماده
foamed meterid
U
ماده کف
bitching
U
سگ ماده
stuffed
U
ماده
stuff
U
ماده
mattered
U
ماده
substance
U
ماده
matters
U
ماده
stuffs
U
ماده
mattering
U
ماده
matter
U
ماده
materials
U
ماده
substances
U
ماده
items
U
ماده
material
U
ماده
item
U
ماده
disinfector
U
ماده ضدعفونی
chlorophyl
U
ماده سبزگیاهی
conservation of matter
U
بقای ماده
developer agent
U
ماده فهور
continuation clause
U
ماده تداوم
fillers
U
ماده پرکننده
coloring substance
U
ماده رنگ
chronogram
U
ماده تاریخ
filler
U
ماده پرکننده
filler
U
ماده پر کننده
deglutinate
U
ماده لزج
fillers
U
ماده پر کننده
consumable
U
ماده مصرفی
cow calf
U
گوساله ماده
coloring agent
U
ماده رنگ
corrodent
U
ماده اکاله
coloring matter
U
ماده رنگ
chemical agent
U
ماده شیمیایی
casein
U
ماده پنیری
constituents
U
ماده متشکله
constituent
U
ماده متشکله
abrasives
U
ماده ساینده
abrasives
U
ماده سایا
abhesive
U
ماده ضد چسبندگی
roe
U
گوزن ماده
substance
U
ماده اصلی
substances
U
ماده اصلی
dopes
U
ماده مخدر
dope
U
ماده مخدر
precursors
U
پیش ماده
precursor
U
پیش ماده
doe
U
خرگوش ماده
doe
U
گوزن ماده
antimatter
U
پاد ماده
abrasive
U
ماده سایا
vixen
U
روباه ماده
bull whale
U
نهنگ ماده
break clause
U
ماده نقض
bituminous matter
U
ماده قیری
basophile
U
ماده قلیادوست
basophil
U
ماده قلیادوست
atropine
U
ماده اتروپین
antiset
U
ماده ضد ته نشین
anticorrosive paint
U
ماده ضد زنگ
abrasive
U
ماده ساینده
allelopathic substance
U
ماده دورساز
aetna material
U
ماده اتنا
addition agent
U
ماده افزودنی
active material
U
ماده موثر
acceptor
U
ماده پذیرا
abiotic substance
U
ماده بیجان
vixens
U
روباه ماده
dye stuff
U
ماده رنگی
test item
U
ماده ازمون
the female sex
U
جنس ماده یا زن
thermite
U
ماده ترمیت
thermate
U
ماده ترمیت
tongue and groove joint
U
اتصال نر و ماده
toxic agent
U
ماده سمی
toxic substance
U
ماده سمی
trinitrotoluen
U
ماده منفجره تی ان تی
urea
U
ماده پیشاب
vermicide
U
ماده کرم کش
vomitus
U
ماده مستفرغه
vomitus
U
ماده قی شده
white matter
U
ماده سفید
tellurian matter
U
ماده زمینی
synthetic material
U
ماده مصنوعی
replealed article
U
ماده منسوخه
sexed
U
بطورمشخص نر یا ماده
she deer
U
گوزن ماده
she wolf
U
گرگ ماده
she wolf
U
ماده گرگ
single clause bill
U
ماده واحده
smoke agent
U
ماده دودانگیز
solvate
U
ماده محلول
stainer
U
ماده رنگرزی
subsistance
U
ماده اصلی
surplus material
U
ماده اضافی
symmetry substance
U
ماده متقارن
synchronous material
U
ماده مصنوعی
stripping agent
U
ماده رنگ بر
refrigerant
U
ماده سردکننده
dyestuff
U
ماده رنگی
grimalkin
U
گربه ماده
guinea hen
U
بوقلمون ماده
gynandrous
U
نر و ماده دو جنسی
gynophore
U
ماده بر برچه بر
hen bird
U
مرغ ماده
hen bird
U
پرنده ماده
hen parrot
U
طوطی ماده
hen pheasant
U
قرقاول ماده
hen sparrow
U
گنجشک ماده
heparin
U
ماده چندقندی
high explosive
U
ماده منفجره
hyades
U
اشتران ماده
immaterialist
U
منکر ماده
gray matter
U
ماده خاکستری
food dtufe stuff
U
ماده غذایی
emitted material
U
ماده گسیلیده
exereta substance
U
ماده پس داده
explosive d.
U
ماده منفجره دی
fecula
U
ماده نشاستهای
female connector
U
بسط ماده
female connector
U
اتصال ماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com