Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air tank
U
کپسول هوای غواصی
j valve
U
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
skin diving
U
غواصی
skin-diving
U
غواصی
diving
U
غواصی
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
fin
U
کفش غواصی
bootie
U
کفش غواصی
swin fin
U
کفش غواصی
splash line
U
خط پریدن به اب در غواصی
dive
U
غواصی کردن
dived
U
غواصی کردن
seadopod
U
اطاقک غواصی
diving bell
U
الت غواصی
wet suit
U
لباس غواصی
dry suit
U
لباس غواصی
splash line
U
خط شروع غواصی
wet suits
U
لباس غواصی
fins
U
کفش غواصی
scuba diving
U
غواصی با وسایل
capsule
U
کپسول
capsules
U
کپسول
cachet
U
کپسول
decompression diving
U
غواصی در عمق یا زمان معین
snorkeling
U
غواصی بکمک لوله و ماسک
gas from cylinder
U
گاز کپسول
microphone capsule
U
کپسول دهنی
theca
U
پوشش کپسول
microphone button
U
کپسول میکروفون
gas bubbler
U
کپسول گاز
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
high pressure cylinder
U
کپسول فشار قوی
hand extinguisher
U
کپسول اتش نشانی
encapsulate
U
بصورت کپسول دراوردن
encapsulates
U
بصورت کپسول دراوردن
encapsulating
U
بصورت کپسول دراوردن
spermatophore
U
کپسول یا کیسه منی
fire extinguishers
U
کپسول اتش نشانی
fire extinguisher
U
کپسول اتش نشانی
acapsular
U
بی حقه بدون کپسول
blasting cap
U
کپسول دمندگی یا اتشباری
valve
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valves
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
telephone transmitter
U
میکروفن تلفن کپسول دهنی
thecal
U
دارای پوشش کپسول دار
capsular
U
دارای خصوصیات کپسول مجوف
thecate
U
دارای پوشش کپسول دار
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
skip breathing
U
حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
buddy breathing
U
شرکت 2 نفر در یک کپسول هوا در زیر اب
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
prill
U
بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
structuring
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
septicidal
U
مربوط به کپسول میوه که ازطول خود شکفته شود
no decompression dive
U
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
diver's flag
U
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
pyxidium
U
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
moist air
U
هوای تر
petticoatsfever
U
هوای زن
air blast
U
هوای دم
raininess
U
هوای بارانی
sweltered
U
هوای گرم
heavy weather
U
هوای طوفانی
liquid air
U
هوای مایع
heavy weather
U
هوای خراب
out of door
U
در هوای ازاد
open air
U
در هوای ازاد
out of doors
U
در هوای ازاد
marine climate
U
اب و هوای دریایی
hot blast
U
هوای دم داغ
low air pressure
U
فشار هوای کم
swelter
U
هوای گرم
marsh malaria
U
هوای مردابی
swelters
U
هوای گرم
stable air
U
هوای پایدار
humid air
U
هوای شرجی
humid air
U
هوای نمناک
secondry air
U
هوای ثانویه
queen's weather
U
هوای باز
intake air
U
هوای ورودی
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
the open
U
هوای ازاد
drippy
U
هوای گرفته
broken weather
U
هوای بی قرار
dead air
U
هوای راکد
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
passion
U
هوای نفس
compressed air
U
هوای متراکم
compressed air
U
هوای فشرده
airs
U
هوای دم هوا
circulationg air
U
هوای در گردش
air
U
هوای دم هوا
carburetor air
U
هوای کاربراتور
aired
U
هوای دم هوا
air breathing
U
هوای تنفسی
agglutinant
U
هوای التیام
In the open air.
U
در هوای آزاد.
foul weather
U
هوای نامساعد
forced draft
U
هوای با فشار
exhaust air
U
هوای خروجی
adverse weather
U
هوای نامساعد
emergency air
U
هوای اضطراری
foul weather
U
هوای خراب
gas bottle
U
سیلندر گاز کپسول گاز
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowers
U
هوای گرفته وابری
mouthguard
U
لوله هوای غواص
bleed air
U
هوای کمپرس شده
air compressor
U
هوای فشرده ساز
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
dusk
U
هوای گرگ ومیش
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
lowered
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
effulge
U
برق هوای باز
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
fair weather
U
دارای هوای صاف
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
forced draft
U
هوای تحت فشار
twilight
U
هوای گرگ ومیش
intake air
U
هوای مکیده شده
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
warm front
U
جبهه هوای گرم
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
liquid air
U
هوای مایع شده
cooling air
U
هوای سرد کننده
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
free living
U
تسلیم هوای نفس
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
cold front
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
heatwave
U
موج هوای گرم
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
heatwave
U
هوای گرم طولانی
heatwaves
U
موج هوای گرم
out door court
U
زمین هوای ازاد
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
saturated air
U
هوای اشباع شده
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
owl light
U
هوای گرگ و میش
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
self will
U
خود رایی هوای نفس
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder
U
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com