English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fat U چربی چربی دار
fats U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
use testing U ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
assays U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
test element U دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test U ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
cleanness U پاکی
pureness U پاکی
clean handedness U پاکی
chasteness U پاکی
clean hands U پاکی
purity U پاکی
fineness U پاکی
incorruptness U پاکی
immaculateness U پاکی
immaculacy U پاکی
soil examination U بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test U ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
quittance U پاکی تبرئه
quietus U پاکی برائت
improbity U بی دیانتی نا پاکی
innocency U بی تقصیری پاکی
honesty U دست و دل پاکی
innocence U پاکی برائت
incorruptly U از روی پاکی
immaculately U از روی پاکی و عفت
chastely U ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
arianism U اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
clearance U گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test U ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
tube tester U دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
lipid U چربی
fatless U بی چربی
oil U چربی
fattest U چربی
oiling U چربی
fatter U چربی
adiposeness or diposity U چربی
lipide U چربی
oiliness U چربی
myelin U چربی پی
fatness U چربی
creaminess U چربی
meager U بی چربی
lubricous U چربی
oils U چربی
thins U کم چربی
meagre U بی چربی
thinnest U کم چربی
thinners U کم چربی
thinned U کم چربی
thin U کم چربی
grease U چربی
greased U چربی
greasing U چربی
greasily U با چربی
fat U چربی
greasiness U چربی
greasy U چربی
fats U چربی
degreasing U اب کردن چربی
fattiness U خاصیت چربی
grease U روغن چربی
grease trap U بازیابی چربی
greasing U روغن چربی
greased U روغن چربی
blackhead U چربی دانه
lipophilic U چربی دوست
grease trap U چربی گیر
flense U چربی گرفتن از
lipoid U شبه چربی
lipomatous U چربی مانند
lipotropic U چربی سوز
lipuria U چربی در پیشاب
lard U چربی خوک
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
lipophilic U چربی گرای
leather head U چربی دانه
casein U پنیر بی چربی
adipic U وابسته به چربی
adipocere U چربی لاش
blackheads U چربی دانه
aliphatic U چربی دار
sebaceous U چربی دار
suint U چربی پشم
skim milk U شیر بی چربی
fatty U چربی مانند
adipose tissue U بافت چربی
whipping cream U خامهی پر چربی
comedo U چربی دانه
wool grease U چربی پشم
wool fat U چربی پشم
animal fat U چربی حیوانی
vegtable fat U چربی گیاهی
emulsioned U ذرات چربی دراب
lubricity U شهوانی بودن چربی
blobber U چربی یاپیه نهنگ
greasily U به شکل روغن یا چربی
saturated fats U چربی اشباع شده
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
emulsion U ذرات چربی دراب
emulsioning U ذرات چربی دراب
saturated fat U چربی اشباع شده
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
emulsions U ذرات چربی دراب
fatback U چربی پشت خوک
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
lard U گوشت خوک چربی زدن
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
rigging U اسباب
rigs U اسباب
devices U اسباب
fixings U اسباب
accouterment U اسباب
apparel U اسباب
tackle U اسباب
things U اسباب
device U اسباب
tackles U اسباب
apparatus U اسباب
tackled U اسباب
articles U اسباب
dixings U اسباب
rig U اسباب
tool U اسباب
article U اسباب
rigged U اسباب
tackling U اسباب
instrument U اسباب
contrivances U اسباب
appliance U اسباب
mountings U اسباب
traps U اسباب
gadget U اسباب
whigmaleerie U اسباب
whigmaleery U اسباب
contrivance U اسباب
gadgets U اسباب
outfits U اسباب
outfit U اسباب
valuables U اسباب
contraptions U اسباب
contraption U اسباب
appliances U اسباب
doodads U اسباب
removers U اسباب کش
lash up U اسباب
free handed U بی اسباب
instrumentally U با اسباب
freehand U بی اسباب
remover U اسباب کش
geap U اسباب
free hand U بی اسباب
doodad U اسباب
military device U اسباب ارتشی
gear U اسباب لوازم
kit U اسباب کار
Luggage U اسباب و اثاثیه
kits U اسباب کار
spared U اسباب یدکی
geared U اسباب لوازم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com