English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
suspects U شک داشتن مظنون بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smell a rat <idiom> U مظنون بودن
suspicion U تردید مظنون بودن
suspicions U تردید مظنون بودن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
required U نیاز داشتن لازم بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
site U قرار داشتن مستقر بودن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
sited U قرار داشتن مستقر بودن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
may U توانایی داشتن قادر بودن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
love U عشق داشتن عاشق بودن
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
suspecting U مظنون
suspects U مظنون
misdoubt U مظنون
suspect U مظنون
suspecta U مظنون
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
suspecta U مظنون شدن
suspect U مظنون موردشک
suspects U مظنون موردشک
suspected U مشکوک مظنون
suspecting U مظنون موردشک
suspicion [about somebody] U مظنون [به کسی]
defiant U جسور مظنون
to become suspected U مشکوک [مظنون] شدن
suspect U آدم موردشک [مظنون]
to compromise oneself U خودرا مظنون یا رسواکردن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
owed U مدیون بودن مرهون بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com