English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patients U شکیبا
impatient U نا شکیبا
patient U شکیبا
tolerantly U شکیبا اغماض کننده
tolerant U شکیبا اغماض کننده
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspects U شک داشتن مظنون بودن
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
may U توانایی داشتن قادر بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
sited U قرار داشتن مستقر بودن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
love U عشق داشتن عاشق بودن
required U نیاز داشتن لازم بودن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
site U قرار داشتن مستقر بودن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
be patient to all men U با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
having U مالک بودن ناگزیر بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
reside U ساکن بودن مقیم بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com