English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plaint U شکوائیه دادخواست عرضحال
plaints U شکوائیه دادخواست عرضحال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
petition U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
suit U دادخواست عرضحال
suits U دادخواست عرضحال
suited U دادخواست عرضحال
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
gravamen U شکایت رسمی شکوائیه
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
petitioned U عرضحال
petitioning U عرضحال
petitions U عرضحال
petition U عرضحال
declaration U عرضحال
applications U عرضحال
declarations U عرضحال
application U عرضحال
implead U عرضحال دادن
petition to court of appeal U عرضحال استینافی
lodge an a appeal U عرضحال دادن
petition to court of first instance U عرضحال بدوی
lodgement U تسلیم عرضحال
pleader U عرضحال دهنده
petitioners U متظلم دادخواه عرضحال
pleadable U قابل عرضحال دادن
petitioner U متظلم دادخواه عرضحال
sue for dawages U عرضحال خسارت دادن
to lodge an a U عرضحال استیناف دادن
suitors U عرضحال دهنده مدعی
suitor U عرضحال دهنده مدعی
pleas U دادخواست
claiming U دادخواست
plea U دادخواست
bill U دادخواست
bills U دادخواست
claimed U دادخواست
suit U دادخواست
claim U دادخواست
suits U دادخواست
suited U دادخواست
claims U دادخواست
petitioners U دادخواست
petitioning U دادخواست
petitioner U دادخواست
petitioned U دادخواست
petitions U دادخواست
petition U دادخواست
suing U عرضحال دادن عارض شدن
pleads U لابه کردن عرضحال دادن
pleaded U لابه کردن عرضحال دادن
plead U لابه کردن عرضحال دادن
sues U عرضحال دادن عارض شدن
sued U عرضحال دادن عارض شدن
sue U عرضحال دادن عارض شدن
legal suit U دادخواست قانونی
declaration U اعلامیه دادخواست
origin writ U دادخواست بدوی
declarations U اعلامیه دادخواست
bars U رد کردن دادخواست
submission of a claim U تسلیم دادخواست
to go to law U دادخواست دادن
bar U رد کردن دادخواست
implead U دادخواست دادن
petitioner U دادخواست دهنده
sued U دادخواست دادن
sues U دادخواست دادن
suing U دادخواست دادن
sue U دادخواست دادن
petitioners U دادخواست دهنده
solicitors U کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
solicitor U کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
to sue out a writ U حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
we cannot trace the petitioner U نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
petitioned U شکایت کردن دادخواست
libellant U دادخواست دهنده خواهان
petitioning U شکایت کردن دادخواست
petitions U شکایت کردن دادخواست
libelant U دادخواست دهنده خواهان
suitors U دادخواست دهنده عارض
suitor U دادخواست دهنده عارض
petition U شکایت کردن دادخواست
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
main motion [at a party conference etc.] U دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com