Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
temper brittleness
U
شکنندگی حالت سختی شکنندگی بازپخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
fragility
U
شکنندگی
brittleness
U
شکنندگی
frangibility
U
شکنندگی
friability
U
شکنندگی
hardness
U
شکنندگی
ricketiness
U
شکنندگی
cold short
U
شکنندگی در سرما
cold shortness
U
سرد شکنندگی
embrittlement by aging
U
شکنندگی با کهنگی
hot shortness
U
شکنندگی حرارتی
red shortness
U
شکنندگی- سرخ
cold brittleness
U
شکنندگی سرد
brittle temperature
U
دمای شکنندگی
precipitation brittleness
U
شکنندگی رسوبی
brittle point
U
نقطه شکنندگی
brittleness temperature
U
دمای شکنندگی
brittleness
U
تردی و شکنندگی
blue brittleness
U
شکنندگی ابی رنگ
hot brittleness
U
قابلیت شکنندگی گرم
hot shorteness
U
شکنندگی حاصل از گرما
ferrous sulfate
U
دندانه آهن
[جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
to anneal
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
pot annealing
U
بازپخت
tempering
U
بازپخت
annacal
U
بازپخت
anneal
U
بازپخت
annealing
U
بازپخت
isothermal annealing
U
بازپخت هم دمایی
full annealing
U
بازپخت کامل
tempering furnace
U
کوره بازپخت
tempering cycle
U
دوره بازپخت
blue anealing
U
بازپخت ابی رنگ
resistance to tempering
U
مقاوم در برابر بازپخت
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
tempered martensite
U
ماتنسیت بازپخت شده
tempering temperature
U
درجه حرارت بازپخت
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
inexorability
U
سختی
rigors
U
سختی
hard lines
U
سختی
rigour
U
سختی
rigours
U
سختی
oppressiveness
U
سختی
odburacy
U
سختی
flintiness
U
سختی
rigidity
U
سختی
long suffering
U
سختی کش
inexpiableness
U
سختی
terribleness
U
سختی
hardships
U
سختی
inclemency
U
سختی
implacability
U
سختی
impenetrableness
U
سختی
intenseness
U
سختی
strictness
U
سختی
austerity
U
سختی
difficulties
U
سختی
intolerableness
U
سختی
difficulty
U
سختی
aggravation
U
سختی
intractability
U
سختی
grievousness
U
سختی
hardily
U
به سختی
induration
U
سختی
hardiness
U
سختی
steeliness
U
سختی
sternness
U
سختی
hardship
U
سختی
hardness of water
U
سختی اب
inflexibility
U
سختی
intension
U
سختی
tenacity
U
سختی
roughing
U
سختی
rigor
U
سختی
adamancy
U
سختی
heavily
U
به سختی
seriously
U
به سختی
hardness
U
سختی
adamancy
U
سر سختی
intensity
U
سختی
toughness
U
سختی
duress
U
سختی
rigorousness
U
سختی
rigorism
U
سختی
buckram
U
سختی
privations
U
سختی
astingency
U
سختی
stiffness
U
سختی
arduousness
U
سختی
violence
U
سختی
privation
U
سختی
soreness
U
سختی
severity
U
سختی
strain hardness
U
سختی درجه
resistance
U
سختی مخالفت
depth of hardening zone
U
عمق سختی
stubbornness
U
سر سختی لجاجت
gameness
U
جان سختی
life of privation
U
زندگی در سختی
sclerometer
U
سختی سنج
thermosetting
U
سختی پذیر
graveness
U
عبوسی سختی
solidity
U
استواری سختی
asperity
U
سختی ترشی
depth of case
U
عمق سختی
rebound hardness
U
سختی جهشی
hardenability
U
قابلیت سختی
durometer
U
سختی سنج
water hardness
U
درجه سختی آب
narrow circumstances
U
تنگی سختی
refractorily
U
باسر سختی
hardness test
U
ازمایش سختی
duration
U
سختی بقاء
eburnation
U
عاجی سختی
temporary hardness
U
سختی موقت
irreconcilability
U
سختی در عقیده
granite
U
سختی استحکام
softened
U
سختی را گرفتن
softener
U
کاهنده سختی اب
painfulness
U
زحمت سختی
soften
U
سختی را گرفتن
imperviousness
U
سختی بی اعتنائی
permanent hardness of water
U
سختی دایم اب
impact hardness
U
سختی برخورد
addle
U
سختی گرفتاری
tenacity coefficient
U
ضریب سختی
irreconcilableness
U
سختی در عقیده
stubbornly
U
از روی سر سختی
permanent hardness
U
سختی دائمی
strain hardness
U
سختی کشی
to suffer hardship
U
سختی کشیدن
softens
U
سختی را گرفتن
acataposis
U
سختی بلع
hardly any
U
به سختی هیچ
[هر]
I hardly ate
U
من تو را سختی خوردم
vickers hardness test
U
ازمایش سختی ویکرز
brinell hardness number
U
ضریب سختی برینل
thermoset
U
پلاستیک سختی ناپذیر
red hardness
U
سختی گرم سرخ
scleroscope hardness
U
دستگاه سختی سنج
thermoplastics
U
پلاستیک سختی ناپذیر
scratch hardness
U
درجه سختی خراش
scratch hardness tester
U
ازمایشگر سختی خراش
hardly a child anymore
U
دیگر به سختی بچه ای
the violence of a wind
U
سختی یاتندی باد
heavy fighting is in progress
U
جنگ سختی جریان
rockwell hardness test
U
ازمایش سختی راک ول
hardness testing machine
U
دستگاه ازمایش سختی
to start with difficulty
U
به سختی روشن شدن
rebound hardness test
U
ازمایش سختی جهشی
drop hardness test
U
ازمایش سختی سقوطی
stresses
U
سختی پریشان کردن
stressing
U
سختی پریشان کردن
quenching
U
ترساندن درجه سختی
to escape with life and limb
U
سختی رهایی جستن
go for broke
<idiom>
U
به سختی تلاش کردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
to rub through or along
U
با سختی بسر بردن
stress
U
سختی پریشان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com