English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 28 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
friable U شکننده
brittle U شکننده
shivery U شکننده
fragile U شکننده
brickle U شکننده
frangible U شکننده
refringent U شکننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disruptive voltage U ولتاژ شکننده
embrittle U شکننده کردن
fragilely U بطور شکننده
short brittle U شکننده- کوتاه
smiter U درهم شکننده
disobliging U دل شکننده نامهربان
frailer U شکننده زودگذر
frailest U شکننده زودگذر
brittle U ترد و شکننده
frail U شکننده زودگذر
pluckier U ترد شکننده
smashers U درهم شکننده
pluckiest U ترد شکننده
plucky U ترد شکننده
eager U ترد و شکننده
smasher U درهم شکننده
breakable crust U سطح شکننده برف
semicrustaceous U دارای پوشش شکننده
break down U درهم شکننده فروریختن
over the falls U مستقیما روی انحنای موج شکننده
kemp U پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com