Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clean
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleaned
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleanest
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleans
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
series resistance
U
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-cars
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
U
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreens
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreen
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
insulation resistance
U
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience
U
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
in the light of
U
از لحاظ
for purposes of
U
از لحاظ
with a view to
U
از لحاظ
with the view of
U
از لحاظ
point of view
U
لحاظ
perspectives
U
لحاظ
points of view
U
لحاظ
viewpoint
U
لحاظ
every way
U
از هر لحاظ
viewpoints
U
لحاظ
perspective
U
لحاظ
grid bias resistance
U
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid suppressor
U
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
of
U
از طرف از لحاظ
militarily
U
از لحاظ نظامی
from an economical standpoint
U
از لحاظ اقتصاد
materialistically
U
از لحاظ مادیت
municipally
U
از لحاظ شهرداری
politically
U
از لحاظ سیاسی
sexually
U
از لحاظ جنس
juridically
U
از لحاظ حقوقی
socially
U
از لحاظ اجتماعی
juridically
U
از لحاظ قضائی
juristically
U
از لحاظ حقوقی
in every respect
U
ازهر لحاظ
in all respects
U
ازهر لحاظ
criminally
U
از لحاظ جنائی
nationally
U
از لحاظ ملی
qualitatively
U
از لحاظ کیفیت
modally
U
از لحاظ چگونگی
morbid anatomy
U
از لحاظ ناخوشی
medically
U
از لحاظ طبی
surgically
U
از لحاظ جراحی
orthographically
U
از لحاظ املا
for brevity's sake
U
از لحاظ اختصار
pro forma
U
از لحاظ فاهر
phases
U
لحاظ پایه
exofficio
U
از لحاظ سمت
economically
U
از لحاظ اقتصاد
to all intents and purposes
U
ازهر لحاظ
phase
U
لحاظ پایه
theologically
U
از لحاظ الهیات
phased
U
لحاظ پایه
sanitarily
U
از لحاظ بهداشت
technically speaking
U
از لحاظ فنی
professionally
U
از لحاظ پیشه
politically involved
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
nautically
U
از لحاظ کشتی رانی
mineralogically
U
از لحاظ کان شناسی
strategically
U
از لحاظ سوق الجیشی
theoretically
U
از لحاظ فرض علمی
hierarchically
U
از لحاظ رئیسی و مرئوسی
politically active
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
on principle
U
از لحاظ قیود اخلاقی
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
internationally
U
از لحاظ بین المللی
geologically
U
از لحاظ زمین شناسی
ornamentallyr
U
از لحاظ تزئین میناب زینت
ornamentally
U
از لحاظ تزئین منباب زینت
wood craft
U
جنگل شناسی از لحاظ شکار
symmetry allowed reaction
U
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
nutrient
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrients
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
popularly
U
از لحاظ توده مردم بزبان ساده
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
baseball throw
U
مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
white wool
U
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
psychological moment
U
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
advantaged
U
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
unlimited
U
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
apposite
U
مناسب
shapeable
U
مناسب
semblable
U
مناسب
relevant
U
مناسب
irrelative
U
نا مناسب
fit
U
مناسب
vantage
U
مناسب
fits
U
مناسب
fitting
U
مناسب
appropriate
[to]
<adj.>
U
مناسب
[به]
adaptation
U
مناسب
useful
<adj.>
U
مناسب
proper
U
مناسب
fittest
U
مناسب
oportuneness
U
مناسب
expedient
<adj.>
U
مناسب
adequate
<adj.>
U
مناسب
suitable
<adj.>
U
مناسب
adaptations
U
مناسب
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
مناسب
true
<adj.>
U
مناسب
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
مناسب
congurous
U
مناسب
functional
<adj.>
U
مناسب
practicable
<adj.>
U
مناسب
real
<adj.>
U
مناسب
proper
<adj.>
U
مناسب
exact
<adj.>
U
مناسب
correct
<adj.>
U
مناسب
accurate
[correct]
<adj.>
U
مناسب
by fits and starts
U
مناسب
appropriate
<adj.>
U
مناسب
habile
U
مناسب
purpose-built
<adj.>
U
مناسب
serviceable
<adj.>
U
مناسب
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
مناسب
helpful
<adj.>
U
مناسب
handy
[useful]
<adj.>
U
مناسب
beneficial
<adj.>
U
مناسب
condign
U
مناسب
advantageous
<adj.>
U
مناسب
sufficing
<adj.>
U
مناسب
sufficient
<adj.>
U
مناسب
valuable
<adj.>
U
مناسب
close fit
U
مناسب
satisfactory
<adj.>
U
مناسب
good
[sufficient]
<adj.>
U
مناسب
acceptable
<adj.>
U
مناسب
practical
<adj.>
U
مناسب
purposeful
<adj.>
U
مناسب
pertains
U
مناسب
convenient
<adj.>
U
مناسب
euqal
U
مناسب
in point
U
مناسب
handy
<adj.>
U
مناسب
infelicitous
U
نا مناسب
pertained
U
مناسب
applicatory
<adj.>
U
مناسب
assorted
U
مناسب
accomodating
U
مناسب
adaption
U
مناسب
idoneous
U
مناسب
pertain
U
مناسب
optimum
U
مناسب
tailored
U
مناسب
purposive
<adj.>
U
مناسب
incompetent
U
نا مناسب
becoming
U
مناسب
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
strength
U
مقاومت
strengths
U
مقاومت
durability
U
مقاومت
resistance
U
مقاومت
total resistance
U
مقاومت کل
resistor
U
مقاومت
passively
U
بی مقاومت
resistors
U
مقاومت
high resistance
U
پر مقاومت
resists
U
مقاومت
weak
U
کم مقاومت
resisted
U
مقاومت
weaker
U
کم مقاومت
weakest
U
کم مقاومت
line resistance
U
مقاومت خط
weaknesses
U
کم مقاومت
renitency
U
مقاومت
resisting
U
مقاومت
line of resistance
U
خط مقاومت
resist
U
مقاومت
appropriating
U
درخور مناسب
wintry
U
مناسب زمستان
fair weather
U
مناسب برای
befit
U
مناسب بودن
fair price
U
قیمت مناسب
prompt deployment
U
گسترش مناسب
befits
U
مناسب بودن
befitted
U
مناسب بودن
moderate
U
میانه رو مناسب
fair drawing
U
تصویر مناسب
moderated
U
میانه رو مناسب
moderates
U
میانه رو مناسب
moderating
U
میانه رو مناسب
acceptable quality level
U
کیفیت مناسب
it is unsuitable
U
مناسب نیست
appositely
U
بطور مناسب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com