Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hand forming
U
شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snips
U
قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
metallography
U
شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
extrusion
U
شکل دادن گرم یا سرد فلزات
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
base metals
U
فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal
U
فلزات اصلی فلزات کم بها
cold work
U
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
randomized blocks
U
بلوکهای تصادفی
attenuate
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating
U
تقلیل دادن دقیق شدن
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
lamination
U
تورق
delamination
U
تورق
scaliness
U
تورق
slated
U
تورق
slates
U
تورق
slate
U
تورق
cleavages
U
سطح تورق
rattler test
U
ازمایش تورق
cleavage
U
سطح تورق
manual
U
دستور رزمی دستی سیستم دستی
streamer
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
cold war
U
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
pucks
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
repairable
U
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable
U
تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible
U
تفوق پذیر فراز پذیر
educable
U
تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable
U
تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable
U
امیزش پذیر امتزاج پذیر
reparable
U
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
adaptable organism
U
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
coinage metals
U
فلزات مسکوک
metal physics
U
فیزیک فلزات
abrasive grit
خرده فلزات
base metal
U
فلزات بنیانی
noble metals
U
فلزات نجیب
fineness
U
عیار فلزات
scissel
U
دم قیچی فلزات
post transition metals
U
فلزات پس واسطه
cuttings
U
براده فلزات
whitesmith
U
ابکار فلزات
base metals
U
فلزات بنیانی
dioxide; metals
U
دیاکسید-فلزات
drillings
U
براده فلزات
parting of metals
U
تجزیه فلزات
smeltery
U
کارخانه ذوب فلزات
metallurgical engineering
U
علم ذوب فلزات
native metals
U
فلزات خالص طبیعی
narrow band filter
U
صافی فلزات باریک
metallize
U
روکش کردن با فلزات
melting pot
U
دیگ ذوب فلزات
melting pots
U
دیگ ذوب فلزات
metal foundry
U
ریخته گری فلزات
white bearing metals
U
فلزات سفید یاطاقان
metal foulings
U
خرده سوفاله فلزات
metallurgy
U
استخراج و ذوب فلزات
ferrous
U
فلزات اهن دار
non ferrous metal industry
U
صنعت فلزات غیراهنی
molten bath
U
حمام ذوب فلزات
docimasy
U
فن ازمایش فلزات ودواها
burnisher
U
الت پرداخت فلزات
metllurgist
U
متخصص ذوب فلزات
work hardening
U
سخت کاری فلزات
ductility
U
قابلیت کشش قابلیت تورق
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
nonferrous
U
غیراهنی فلزات غیر اهنی
electrometallurgy
U
ذوب فلزات بوسیله برق
assays
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
metalline
U
فلزی اغشته به نمک فلزات
tumbling barrel
U
غلتک مخصوص صیقل فلزات
edging machine
U
دستگاه خم کننده لبه فلزات
metallurgical
U
وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
carats
U
درجه خلوص فلزات پربها
joming test
U
ازمایش تعیین سختی فلزات
cupellation
U
گرفتن فلزات قیمتی از سرب
electro plating
U
ابکاری فلزات به کمک برق
assay
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
metallurgy
U
فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
founding
U
علم ذوب وریختن فلزات
mill
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mills
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
metallurgists
U
متخصص قال کردن فلزات
pyrometallurgy
U
استخراج فلزات در اثر حرارت
carat
U
درجه خلوص فلزات پربها
sullage
U
مواد اضافی فلزات مذاب
metallurgist
U
متخصص قال کردن فلزات
bullion
U
شمش فلزات با عیار معین
transmutation of metals
U
استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
vicker's diamond hardness tester
U
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
neck
U
کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
hydrometallurgy
U
استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
necks
U
کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
electrometallurgy
U
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
dross
U
کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی
metallurgic
U
وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
finery
U
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flame cleaning
U
تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
cold working property
U
قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
picking
U
پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی
rivet test
U
ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
drier
U
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
billon
U
الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
compass compensation
U
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
passivating
U
پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
wistful
U
دقیق
stringent
U
دقیق
particular redemption
U
دقیق
scrutinizer
U
دقیق
intent
U
دقیق
stringently
U
دقیق
exacted
U
دقیق
exacts
U
دقیق
exact
U
دقیق
literal
U
دقیق
accurate
U
دقیق
subtil
U
دقیق
tenty
U
دقیق
scholastical
U
دقیق
punctiliously
U
دقیق
exquisite
U
دقیق
astute
U
دقیق
advertent
U
دقیق
scholastic
U
دقیق
exact solution
U
حل دقیق
precision
U
دقیق
punctilious
U
دقیق
punctual
U
دقیق
to anneal
U
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
soundest
U
بی خطر دقیق
sound
U
بی خطر دقیق
sounds
U
بی خطر دقیق
strictly speaking
U
دقیق شویم
precision balance
U
ترازوی دقیق
precisionist
U
بسیار دقیق
precision tool
U
ابزار دقیق
subtle
U
دقیق لطیف
sounded
U
بی خطر دقیق
precision sweep
U
روبش دقیق
precise
U
خیلی دقیق
precision levelling
U
ترازیابی دقیق
precision instrument
U
سنجه دقیق
precision scale
U
مقیاس دقیق
instruments
U
الات دقیق
precise
U
دقیق کردن
precision fire
U
تیر دقیق
precision tools
U
الات دقیق
queasy
U
زیاد دقیق
precisian
U
خیلی دقیق
pernickety
U
کاربسیار دقیق
precision spirit level
U
ترازوی دقیق
precision adjustment
U
تنظیم دقیق
scrutiny
U
بررسی دقیق
precise
U
صریح دقیق
thoroughgoing
U
بسیار دقیق
queazy
U
زیاد دقیق
punctual
U
باذکرجزئیات دقیق
arm of precision
U
اسلحه دقیق
exact location
U
محل دقیق
an a calculator
U
محاسب دقیق
instrument
U
الات دقیق
thorough paced
U
دقیق گام
perpend
U
دقیق بودن
in-depth
U
دقیق و عمیق
subtlest
U
دقیق لطیف
fine spun
U
دقیق خیالی
detailed analysis
U
بررسی دقیق
detailed analysis
U
آنالیز دقیق
correct
U
دقیق یا درست
correcting
U
دقیق یا درست
corrects
U
دقیق یا درست
subtler
U
دقیق لطیف
imprecise
U
غیر دقیق
fine adjustment
U
تنظیم دقیق
particularization
U
شرح دقیق
fine setting
U
تنظیم دقیق
pryingly
U
با نگاه دقیق
watchful
U
بی خواب دقیق
control
U
توپزن دقیق
controls
U
توپزن دقیق
controlling
U
توپزن دقیق
going-over
U
بررسی دقیق
goings-over
U
بررسی دقیق
set
U
لجوج دقیق
sets
U
لجوج دقیق
persnickety
U
کاربسیار دقیق
watchfulness
U
دقیق هشیاری
precision measurment
U
سنجش دقیق
high accuracy measurement
U
سنجش دقیق
tenuous
U
لطیف دقیق
setting up
U
لجوج دقیق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com