English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laparotomy U شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flight into sickness U پناه بردن به بیماری
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
pesthole U مکان مستعد برای بیماری واگیر
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
It's to take away. برای بردن است.
pantechnicon van U یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
laughter U مسابقه اسان برای بردن
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
sinking line U نخی برای فرو بردن زیر اب
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
sequela U بیماری ناشی از بیماری دیگر
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
fin U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
fins U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
cool out U راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
dipsey sinker U نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
salomon damper U خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
splintered U شکافتن
dispart U شکافتن
chink U شکافتن
chinked U شکافتن
to drive a wedding into U شکافتن
chinks U شکافتن
breakthroughs U شکافتن
chinking U شکافتن
rips U شکافتن
scarify U از رو شکافتن
breakthrough U شکافتن
rip U شکافتن
ripped U شکافتن
splinter U شکافتن
unseamn U شکافتن
split U شکافتن
pierce U شکافتن
penetract U شکافتن
cleaves U شکافتن
cleaved U شکافتن
cleave U شکافتن
fission U شکافتن
to undo woven fabric U شکافتن
splinters U شکافتن
rive U شکافتن
splintering U شکافتن
pierces U شکافتن
excision U شکافتن
wedges U با گوه شکافتن
opening U شکافتن دفاع
openings U شکافتن دفاع
fracturing U شکستن شکافتن
wedging U با گوه شکافتن
cleaves U شکافتن سلول
wedged U با گوه شکافتن
wedge U با گوه شکافتن
cleavages U شکافتن سنگ
cleaved U شکافتن سلول
cleave U شکافتن سلول
cleavage U عمل شکافتن
cleavages U عمل شکافتن
cleavage U شکافتن سنگ
pierce the block U شکافتن دفاع
iridotomy U شکافتن عنبه
fracture U شکستن شکافتن
fractures U شکستن شکافتن
hackle U از هم بازکردن شکافتن
split U دوبخشی شکافتن
fractured U شکستن شکافتن
splitting U شکافتن شکافتگی
slat U پرتاب شدن شکافتن
slits U چاک دادن شکافتن
rift U چاک دادن شکافتن
slit U چاک دادن شکافتن
rifts U چاک دادن شکافتن
slats U پرتاب شدن شکافتن
thoracotomy U عمل جراحی شکافتن جدارسینه
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
imbibing U تحلیل بردن فرو بردن
imbibes U تحلیل بردن فرو بردن
to push out U پیش بردن جلو بردن
imbibe U تحلیل بردن فرو بردن
imbibed U تحلیل بردن فرو بردن
masochism U لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
virulent <adj.> U بیماری زا
maladies U بیماری
diseases U بیماری
epizootic U بیماری
illnesses U بیماری
malady U بیماری
illness U بیماری
disease U بیماری
pathogenic U بیماری زا
herpes simplex U بیماری تب خال
tay sach's disease U بیماری تی- ساکس
sick leave U استراحت بیماری
ailment U بیماری مزمن
to be down with something U بیماری گرفتن
to be ill with something U بیماری گرفتن
to have something [a disease, an illness] U بیماری گرفتن
to be laid up with something U بیماری گرفتن
psychosis U بیماری روانی
venereal disease U بیماری مقاربتی
pestilence U بیماری طاعون
lumpy jaw U بیماری "اکتینومیکوز"
epilepsy U بیماری صرع
neuropathy U بیماری عصب
illness U بیماری کسالت
nosophilia U بیماری خواهی
The symptoms ( of a disease) . U علائم بیماری
nosophobia U بیماری هراسی
radiation sickness U بیماری اشعه
pathophobia U بیماری هراسی
Diagnosis. U تشخیص بیماری
rabies U بیماری هاری
illnesses U بیماری کسالت
down's disease U بیماری داون
VD U بیماری زهروی
VD U بیماری مقاربتی
hansen's disease U بیماری هنسن
AIDS U بیماری سیدا
AIDS U بیماری ایدز
graves'disease U بیماری گریوز
wilson's disease U بیماری ویلسون
symptomatic U نشانه بیماری
some kind of sickness U یک نوعی از بیماری
radiation sickness U بیماری تابشی
radiation sickness U بیماری برتابشی
ailments U بیماری مزمن
encephalopathy U بیماری مغزی
legionnaires' disease U بیماری لژیونرها
advantage by illness U بهره بیماری
pott's disease U بیماری پوت
pathogenesis U بیماری زایی
parkinsonism U بیماری پارکینسون
mental illness U بیماری روانی
insect vectors U حشرات بیماری زا
mental disorder U بیماری روانی
pathognomy U بیماری شناسی
catamnesis U تاریخچه بیماری
love sickness U بیماری عشق
Parkinson's disease U بیماری پارکینسون
sick bed U بستر بیماری
pick's syndrome U بیماری پیک
mental disease U بیماری روانی
addison's disease U بیماری ادیسون
pick's disease U بیماری پیک
remission U بهبودی بیماری
alzeimer's disease U بیماری الزایمز
pesthole U لانه بیماری ومیکروب
loose smut U بیماری زنگ گندم
to die of an illness U در اثر بیماری مردن
paranosis U بهره کشی از بیماری
primary gain U بهره اصلی بیماری
hypertension U بیماری فشار خون
beriberi U بیماری کمبود ویتامن B
basedow's disease U بیماری بیس داو
maladies U فاسد شدگی بیماری
wernicke's encephalopathy U بیماری مغزی ورنیکه
malady U فاسد شدگی بیماری
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
iatrogenic illness U بیماری پزشک زاد
paranosic gain U بهره اصلی بیماری
to pass a disease on U بیماری منتقل کردن
hemorrhoid [American] U بواسیر [بیماری] [پزشکی]
hemorrhoid [American] U همورویید [بیماری] [پزشکی]
polio U بیماری فلج اطفال
haemorrhoid [British] U همورویید [بیماری] [پزشکی]
he fell ill U به بستر بیماری افتاد
fungus U فونجی بیماری قارچی
yellow jack [colloquial] [yellow fever] U تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever U تب زرد [پزشکی] [بیماری]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com