Perdic | شوهر بعدی وی بازرگان بود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	her next was a merchant U	شوهر بعدی وی بازرگان بود

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	telegony U	انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
	brother in low U	برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
	uncles U	شوهر عمه شوهر خاله
	uncle U	شوهر عمه شوهر خاله
	brorher in law U	برادر شوهر شوهر خواهر
	projecting U	تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
	PHIGS U	برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
	jobber U	بازرگان
	businesswoman U	بازرگان
	businesswomen U	بازرگان
	merchants U	بازرگان
	traders U	بازرگان
	trader U	بازرگان
	businessmen U	بازرگان
	merchant U	بازرگان
	tradesman U	بازرگان
	tradesmen U	بازرگان
	businessman U	بازرگان
	jobber U	بازرگان واسطه
	merchant prince U	بازرگان دولتمند
	monger U	تاجر بازرگان
	an insolvent merchant U	بازرگان درمانده
	bankruptcy U	توقف بازرگان
	bankruptcies U	توقف بازرگان
	tycoon U	بازرگان مهم
	tycoons U	بازرگان مهم
	preemptive multitasking U	حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
	fur king U	بازرگان بزرگ پوست
	wholesaler U	بازرگان عمده فروش
	wholesalers U	بازرگان عمده فروش
	banian U	بازرگان گیاه خوارهندی انجیرهندی
	trimetrogon U	عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
	spouse U	زن یا شوهر
	pair U	زن و شوهر
	discovert U	بی شوهر
	spouses U	زن یا شوهر
	bachelors U	زن بی شوهر
	bachelor U	زن بی شوهر
	couples U	زن و شوهر
	coupled U	زن و شوهر
	couple U	زن و شوهر
	feme sole U	زن بی شوهر
	hub or hub by U	شوهر
	hubby U	شوهر
	trigamist U	زن سه شوهر
	hubbies U	شوهر
	wedded U	زن و شوهر
	husbands U	شوهر
	husband U	شوهر
	man U	شوهر
	mans U	شوهر
	cuckolding U	شوهر زن زانیه
	step son U	پسرزن یا شوهر
	mothers-in-law U	مادر شوهر
	married U	شوهر دار
	wed U	زن یا شوهر دادن
	cuckold U	شوهر زن زانیه
	cuckolded U	شوهر زن زانیه
	marries U	شوهر دادن
	cuckolds U	شوهر زن زانیه
	bigamous U	دارای دو زن یا دو شوهر
	monogamous U	دارای یک زن یا یک شوهر
	monandry U	اعتیاد به یک شوهر
	mother-in-law U	مادر شوهر
	father-in-law U	پدر شوهر
	fathers-in-law U	پدر شوهر
	marry U	شوهر دادن
	espouse U	شوهر دادن
	monandry U	زندگی با یک شوهر
	monandrous U	دارای یک شوهر
	stepfathers U	شوهر مادر
	stepfather U	شوهر مادر
	matrons U	زن شوهر دار
	polygamist U	شوهر چند زن
	mother in low U	مادر شوهر
	father in law U	پدر شوهر
	marriageable U	تنه شوهر
	give in marriage U	شوهر دادن
	espoused U	شوهر دادن
	espouses U	شوهر دادن
	brothers-in-law U	شوهر خواهر
	brother-in-law U	شوهر خواهر
	brother in law U	شوهر خواهر
	espousing U	شوهر دادن
	polyandrist U	زن چند شوهر
	matron U	زن شوهر دار
	admetus U	شوهر السس تیس
	he got off his daughters U	دخترهایش را شوهر داد
	her much older husband U	شوهر بسیار مسن تر از او [زن]
	mother in law U	مادر شوهر نامادری
	nubility U	تنه شوهر بودن
	judicial separaion U	جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
	sister in law U	خواهر شوهر زن برادر
	polygamous U	چند شوهر ه چندگان
	jointure U	دارایی مشترک زن و شوهر
	privacy between husband and wife U	خلوت بین زن و شوهر
	step daughter U	دختر اندر دخترزن یا شوهر
	pin money U	پول جیبی شوهر به همسرش
	to wear breeches U	بر شوهر خود مسلط بودن
	nephews U	پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
	nephew U	پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
	polyandrous U	چند شوهره وابسته بچند شوهر
	to live like cat and dog U	دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
	polyandric U	چند شوهره وابسته بچند شوهر
	single a U	زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
	chaperon U	زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
	paraphernalia U	دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
	puisne U	بعدی
	furthering U	بعدی
	furthers U	بعدی
	ulterior U	بعدی
	furthered U	بعدی
	future U	بعدی
	subsequent U	بعدی
	spatial U	سه بعدی
	serotine U	بعدی
	two dimensional U	دو بعدی
	further U	بعدی
	three dimensional U	سه بعدی
	tridimensional U	سه بعدی
	unidimensional U	یک بعدی
	unidimensional U	تک بعدی
	three dimentional U	سه بعدی
	succeeding U	بعدی
	second thoughts U	بعدی
	three-dimensional U	سه بعدی
	solid U	سه بعدی
	two-dimensional U	دو بعدی
	solids U	سه بعدی
	one dimentional U	تک بعدی
	cubical U	سه بعدی
	one dimentional U	یک بعدی
	three dimensional lattice U	شبکه سه بعدی
	follow up U	اماد بعدی
	versatile U	چند بعدی
	four dimensional U	چهار بعدی
	feeder report U	گزارشات بعدی
	hologram U	تصویر سه بعدی
	tridimensionality U	حالت سه بعدی
	follow up supply U	اماد بعدی
	three dimensional polymer U	بسپار سه بعدی
	immediate destination U	مقصد بعدی
	three dimentional array U	ارایه سه بعدی
	follow up U	اقدامات بعدی
	triaxial test U	ازمایش سه بعدی
	latter day U	روز بعدی
	tother U	نفر بعدی
	holograms U	تصویر سه بعدی
	tother U	بعدی دیگر
	subsere U	توالی بعدی
	stereoscopic vision U	دید سه بعدی
	solid geometry U	هندسه سه بعدی
	n cube U	مکعب N بعدی
	one dimensional array U	ارایه یک بعدی
	stereognosis U	ادراک سه بعدی
	space frame U	قاب سه بعدی
	holographic image U	نمایی از شی سه بعدی
	succeeding generation U	نسل بعدی
	multidimentional U	چند بعدی
	t' other U	بعدی دیگر
	aftertaste U	لذت بعدی
	multidimensional U	چند بعدی
	aftertastes U	لذت بعدی
	stereoscope U	سه بعدی نما
	deep space U	فضای سه بعدی
	t' other U	نفر بعدی
	aftereffect U	اثر بعدی
	two demensional chromatography U	کروماتوگرافی دو بعدی
	aftermath U	عواقب بعدی
	dosseret U	بلوک سه بعدی
	3D analysis U	آنالیز سه بعدی
	3D analysis U	بررسی سه بعدی
	after-effect U	تاثیر بعدی
	illusiansm U	نقاشی سه بعدی
	two dimensional lattice U	شبکه دو بعدی
	unidimensionality U	یک بعدی بودن
	two dimensional array U	ارایه دو بعدی
	after-effects U	تاثیر بعدی
	wife's equity U	عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
	afterimage U	تصویر بعدی چیزی
	aftereffect U	اثر بعدی داور
	second best U	نفر بعدی درجه دو
	post indexing U	شاخص گذاری بعدی
	perspective space U	نمایش فضای سه بعدی
	post indexing U	فهرست سازی بعدی
	next state function U	تابع حالت بعدی
	isometric Projection U	[نقشه هم اندازه سه بعدی]
	color solid U	سه بعدی رنگ نما
	depth quening U	سه بعدی کردن یک شی دوبعدی
	increments U	حرکت به محل بعدی
	increment U	حرکت به محل بعدی
	space time U	دستگاه چهار بعدی
	ulterior plans U	تدابیر اجل بعدی
	flattest U	فایل دو بعدی از داده ها
	Turn left at the next corner.	سر پیچ بعدی به چپ بپیچید.
	flat U	فایل دو بعدی از داده ها
	bin U	بلوک سه بعدی الکترونیکی
	bins U	بلوک سه بعدی الکترونیکی
	second-best U	نفر بعدی درجه دو
	three dimentional spreadsheet U	صفحه گسترده سه بعدی