English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
her much older husband U شوهر بسیار مسن تر از او [زن]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brother in low U برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
uncle U شوهر عمه شوهر خاله
uncles U شوهر عمه شوهر خاله
brorher in law U برادر شوهر شوهر خواهر
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
hub or hub by U شوهر
couples U زن و شوهر
feme sole U زن بی شوهر
wedded U زن و شوهر
hubby U شوهر
discovert U بی شوهر
man U شوهر
mans U شوهر
pair U زن و شوهر
spouses U زن یا شوهر
spouse U زن یا شوهر
trigamist U زن سه شوهر
hubbies U شوهر
coupled U زن و شوهر
couple U زن و شوهر
husbands U شوهر
bachelors U زن بی شوهر
bachelor U زن بی شوهر
husband U شوهر
cuckolds U شوهر زن زانیه
espousing U شوهر دادن
married U شوهر دار
bigamous U دارای دو زن یا دو شوهر
marries U شوهر دادن
marry U شوهر دادن
espouse U شوهر دادن
monandry U زندگی با یک شوهر
espouses U شوهر دادن
give in marriage U شوهر دادن
matrons U زن شوهر دار
step son U پسرزن یا شوهر
stepfather U شوهر مادر
monandry U اعتیاد به یک شوهر
mother in low U مادر شوهر
polygamist U شوهر چند زن
wed U زن یا شوهر دادن
monandrous U دارای یک شوهر
polyandrist U زن چند شوهر
mothers-in-law U مادر شوهر
mother-in-law U مادر شوهر
marriageable U تنه شوهر
cuckold U شوهر زن زانیه
monogamous U دارای یک زن یا یک شوهر
cuckolded U شوهر زن زانیه
cuckolding U شوهر زن زانیه
fathers-in-law U پدر شوهر
father-in-law U پدر شوهر
matron U زن شوهر دار
espoused U شوهر دادن
brother in law U شوهر خواهر
brother-in-law U شوهر خواهر
stepfathers U شوهر مادر
father in law U پدر شوهر
brothers-in-law U شوهر خواهر
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
he got off his daughters U دخترهایش را شوهر داد
nubility U تنه شوهر بودن
privacy between husband and wife U خلوت بین زن و شوهر
jointure U دارایی مشترک زن و شوهر
judicial separaion U جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
admetus U شوهر السس تیس
sister in law U خواهر شوهر زن برادر
polygamous U چند شوهر ه چندگان
mother in law U مادر شوهر نامادری
her next was a merchant U شوهر بعدی وی بازرگان بود
to wear breeches U بر شوهر خود مسلط بودن
pin money U پول جیبی شوهر به همسرش
step daughter U دختر اندر دخترزن یا شوهر
nephews U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
nephew U پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
to live like cat and dog U دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
polyandrous U چند شوهره وابسته بچند شوهر
polyandric U چند شوهره وابسته بچند شوهر
single a U زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
chaperon U زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
paraphernalia U دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
multiplicity U بسیار
plenty U بسیار
sopping U بسیار
sorely U بسیار
not a lettle U بسیار
very U بسیار
precious U بسیار
muckle U بسیار
out and a way U بسیار
many U بسیار
seldom U بسیار کم
much U بسیار
beastby U بسیار
desperate U بسیار بد
rotten <adj.> U بسیار بد
lousy <adj.> U بسیار بد
terrible <adj.> U بسیار بد
sadly U بسیار بد
detestable U بسیار بد
multiped U بسیار پا
awful <adj.> U بسیار بد
clinking U بسیار
mickle or muckle U بسیار
mickle U بسیار
lashongs U بسیار
very little U بسیار کم
immortally U بسیار
far U بسیار
oftentimes U بسیار
unco U بسیار
thousand and one U بسیار
galore U بسیار
an abundance of U بسیار
all U بسیار
powerfully U بسیار
parlous U بسیار
awfully U بسیار
all- U بسیار
so mush U بسیار
numerous U بسیار
far and away U بسیار
longeval U بسیار زی
abundant U بسیار
by far U بسیار
multifarious U بسیار
ever so U بسیار
no end of U بسیار
overly U بسیار
lot U بسیار
multiform U بسیار شکل
multisonous U بسیار صدا
multidentate U بسیار دندان
d. stupid U بسیار کودن
multisonant U بسیار صدا
dateless U بسیار قدیم
deep read U بسیار خوانده
multangular U بسیار گوشه
many books U کتابهای بسیار
polygram U شکل بسیار خط
infernality U زشتی بسیار
inappreciable U نامحسوس بسیار کم
hunky dory U بسیار خوب
high strung U بسیار حساس
heavy poll U ارا بسیار
heart break U اندوه بسیار
hairline rule U خط بسیار نازک
many persons U مردمان بسیار
meticulosity U دقت بسیار
much was said U بسیار چیزهاگفته شد
delightsome U بسیار دلپسند
much rain U باران بسیار
much pleased U بسیار خوشتود
deluxe U بسیار زیبا
diaphoresis U خوی بسیار
dirt cheap U بسیار ارزان
dozens of girls U ذختران بسیار
e. use ful U بسیار سودمند
gelid U بسیار سرد
multitudinously U با گروه بسیار
squeaky clean U بسیار تمیز
overly U بسیار گرانه
multi-millionaires U بسیار ثروتمند
multi-millionaires U بسیار پولدار
multi-millionaire U بسیار ثروتمند
multi-millionaire U بسیار پولدار
low-rise U نه بسیار بلند
high-pitched U بسیار شیبدار
death traps U بسیار خطرناک
death trap U بسیار خطرناک
all-powerful U بسیار نیرومند
ad nauseam U بسیار زننده
v.l.f. U بسامد بسیار کم
ultramodern U بسیار تازه
the d. is in him U بسیار شروراست
thank you very much U بسیار ممنونم
supersubtlety U زرنگی بسیار
wedded U بسیار علاقمند
cloying U بسیار احساساتی
too expensive <adj.> U بسیار گران
overpriced <adj.> U بسیار گران
be unable to say boo to a goose U بسیار ترسو
well-to-do <idiom> U بسیار ثروتمند
all right <idiom> U بسیار خوب
elongated U بسیار بلندولاغر
daylights U بسیار ترسناک
clued-up U بسیار مطلع
superheat U بسیار گرم
superfine U بسیار فریف
polygonal U بسیار گوشه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com