English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
security council U شورای حفافتی یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
disciplinary control board U کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
protective U حفافتی
protective deck U پل حفافتی نا
protective barrier U سد حفافتی
shielding parameter U پارامتر حفافتی
mimetism U تقلید حفافتی
guards U نرده حفافتی
guarding U نرده حفافتی
guard U نرده حفافتی
security controls U کنترلهای حفافتی
shielding effect U اثر حفافتی
shielding constant U ثابت حفافتی
protective ground U زمینه حفافتی
security countermeasures U پیشگیریهای حفافتی
security program U برنامه حفافتی
security files U فایلهای حفافتی
preventive U ماده حفافتی
protective pitching U سنگریز حفافتی
protective measure U اندازه حفافتی
protective fire U اتش حفافتی
rock facing U سنگریز حفافتی
protect bit U ذره حفافتی
protective coloring U رنگینگی حفافتی
protective cover U پوشش حفافتی
preventive measure U اندازه حفافتی
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
protective equipment U تجهیزات حفافتی
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
protective earthing U زمین کردن حفافتی
firepower umberella U چتر حفافتی اتش
pitching U فکافته سنگچین حفافتی
bed beaching U سنگ چین حفافتی کف
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
safeguard U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards U قفل حفافتی یا تامین دار
seapainter U طناب حفافتی قایق ناو
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
safeguarding U قفل حفافتی یا تامین دار
protective U زره حفافتی محافظت کننده
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
synod U شورای کلیسایی
synods U شورای کلیسایی
council of war U شورای جنگ
council of war U شورای نظامی
teachers' institute U شورای اموزگاران
councils of war U شورای نظامی
court martiall U شورای نظامی
council of ministers U شورای وزیران
council of physicians U شورای پزشکان
nordic council U شورای شمالی
council ofwar U شورای جنگ
parish council U شورای محلی
pontifex U شورای مذهبی
council ofwar U شورای نظامی
council of physicians U شورای پزشکی
councils of war U شورای جنگ
security council U شورای امنیت
economic council U شورای اقتصادی
guardian council U شورای نگهبان
board of governors U شورای مدیران
the national consultative assembly U مجلس شورای ملی
national consulative assembly U مجلس شورای ملی
executive council [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
legislative assembly U مجلس شورای ملی
executive [of a political party] U شورای مجریه [سیاست]
college entrance examinations board U شورای امتحانات ورودی
council of entent U شورای حسن تفاهم
synodical U مربوط به شورای کلیسایی
column research council U شورای تحقیق بر ستونها
ceeb (college entrance examination board U شورای امتحانات ورودی
synodic U مربوط به شورای کلیسایی
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
council of economic advisers U شورای مشاوران اقتصادی
duma U مجلس شورای منتخب شهر
pontifex U عضو شورای کشیشان کاتولیک
deputy of the parliament U وکیل مجلس شورای ملی
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
international council U شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
nordic council U شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
duma U انجمن شهر مجلس شورای روسیه تزاری
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
witan U اعیان و اسقفان و پیرانی که در شورای سلطنتی شرکت میکردند
farmer general U مستاجرمالیات بخش درفرانسه از7961 تاتشکیل شورای ملی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
trust territory U ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
formation U یکان
singly U یکان یکان
units U یکان
unit U یکان
designator code U کد تشخیص یکان
distinguished unit U یکان ممتاز
composite unit U یکان مختلط
command strength U استعداد یکان
command net U شبکه یکان
combined arms U یکان مرکب
combat , echelon U یکان رزمی
combined command U یکان مرکب
support command U یکان پشتیبانی
combatcommand U یکان رزمی
detached unit U یکان مامورشده
divisional unit U یکان لشگری
unit training U اموزش یکان
unit supply U تدارکات یکان
unit structure U استخوانبندی یکان
unit structure U سازمان یکان
troop unit U یکان سربازدار
troop unit U یکان صنفی
troop basis U مبنای یکان
tactical command U یکان تاکتیکی
retraining command U یکان بازاموزی
unit train U بنه یکان
single unit U یکان مستقل
single unit U یکان منفرد
shock troops U یکان ضربت
service unit U یکان خدمات
paratroop U یکان چترباز
organization chart U نمودارسازمان یکان
naval activity U یکان دریایی
exempted station U یکان مخصوص
fire unit U یکان اتش
first seargeant U سرگروهبان یکان
force basis U مبنای یکان
frontalier U یکان مرزی
identification code U کدشناسایی یکان
installation type U نوع یکان
intercommand U بین یکان
joint command U یکان مشترک
logistical command U یکان لجستیکی
major command U یکان عمده
march unit U یکان راهپیمایی
motor unit U یکان موتوری
muster book U دفتروقایع یکان
service force U یکان خدمات
mechanized U یکان مکانیزه
mixed U یکان مختلط
mobility U تحرک یکان
pertinent U یکان لاحق
administrative command U یکان اداری
organic U یکان سازمانی
advance gruard U یکان جلودار
composite U یکان مختلط
air command U یکان هوایی
boundary U حدود یکان
boundaries U حدود یکان
base unit U یکان پایگاهی
base unit U یکان مبنا
trains U عقبه یکان
sergeants U سرگروهبان یکان
straggler U گم شده از یکان
motorized U یکان موتوری
designation U اسم یکان
designations U اسم یکان
activities U قسمت یکان
activity U قسمت یکان
strangle U دورافتادن از یکان
sergeant U سرگروهبان یکان
separates U یکان مستقل
separated U یکان مستقل
separate U یکان مستقل
stragglers U دورافتاده از یکان
stragglers U گم شده از یکان
straggler U دورافتاده از یکان
trains U بنه یکان
trained U عقبه یکان
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com