English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shotmaker U شوت زن ماهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
industrious U ماهر
workmanlike U ماهر
slick U ماهر صاف
slickest U ماهر صاف
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
dexterous U ماهر
dextrous U ماهر
adept U ماهر
proficient U ماهر
flunkey U غیر ماهر
flunkeys U غیر ماهر
flunkies U غیر ماهر
flunky U غیر ماهر
flunkys U غیر ماهر
punter U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
articulate U ماهر در صحبت
articulates U ماهر در صحبت
articulating U ماهر در صحبت
ace U خلبان ماهر و متهور
aces U خلبان ماهر و متهور
expert U ماهر
experts U ماهر
craftsman U کارگر ماهر
craftsmen U کارگر ماهر
marksman U تیرانداز ماهر
marksmen U تیرانداز ماهر
journeyman U کارگر ماهر
journeymen U کارگر ماهر
nattier U پاکیزه ماهر
nattiest U پاکیزه ماهر
natty U پاکیزه ماهر
master U ماهر شدن در چیزی
master U ماهر شدن
mastered U ماهر شدن در چیزی
mastered U ماهر شدن
masters U ماهر شدن در چیزی
masters U ماهر شدن
handier U ماهر
handiest U ماهر
handy U ماهر
qualified U صلاحیت دار ماهر
understanding U مطلع ماهر
understandings U مطلع ماهر
pert U ماهر
jimmies U ماهر دیلم
jimmy U ماهر دیلم
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
qualifies U ماهر شدن
qualify U ماهر شدن
cunning U ماهر زیرکی
navvies U کارگر غیر ماهر
navvy U کارگر غیر ماهر
skilful U ماهر
deft U ماهر
skilled U ماهر
skilled U ماهر و باتجربه
tactical U ماهر ماهرانه
tactically U ماهر ماهرانه
great U متعدد ماهر
great- U متعدد ماهر
greatest U متعدد ماهر
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress U در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
dogger U اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
expert gunner U توپچی ماهر
figure skater U اسکیت باز ماهر
fine fingered U ماهر
he was neat U ماهر
knacky U ماهر
light foot U ماهر تردست
light footed U ماهر
light handed U ماهر
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
mudder U اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
neat handed U ماهر
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
reinsman U سوار کار ماهر
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
scientail U ماهر علمی
semi skilled U نیمه ماهر
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
semiskilled U نیمه ماهر
sharpshooter U تیرانداز ماهر
skilled labour U کارگر ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
skillful U ماهر
skillful Šetc U ماهر
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
stickhandler U شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
Other Matches
studious <adj.> U ماهر
wieldy U ماهر
workmanly U ماهر
diligent <adj.> U ماهر
hardworking <adj.> U ماهر
industrious <adj.> U ماهر
sedulous <adj.> U ماهر
assiduous <adj.> U ماهر
adroit <adj.> U ماهر
water dog U شناگر ماهر
versant U ماهر واستاد
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
unskilled labor U نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com