Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
U
شهوت کلام دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She is passionately fond of tennis .
U
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
voluptuous
U
شهوت پرست شهوت انگیز
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
heart
U
لب کلام
language
U
کلام
languages
U
کلام
hearts
U
لب کلام
boilerplate
U
تکیه کلام
aposiopesis
U
وقفهء کلام
speech recogintion
U
بازشناسی کلام
quibble
U
نیش کلام
preterition
U
غمض کلام
nutshell
U
ملخص کلام
quibbling
U
نیش کلام
well-spoken
U
خوش کلام
well spoken
U
خوش کلام
in other words
<idiom>
U
به کلام دیگر
quibbles
U
نیش کلام
quibbled
U
نیش کلام
speech recogintion
U
شناخت کلام
speech recogintion
U
تشخیص کلام
ad-libbed
U
کلام فیالبداهه
in other words
<adv.>
U
به کلام دیگر
ad-lib
U
کلام فیالبداهه
ad-libbing
U
کلام فیالبداهه
ad-libs
U
کلام فیالبداهه
aphorism
U
کلام موجز
aphorisms
U
کلام موجز
catch-phrase
U
تکیه کلام
catch-phrases
U
تکیه کلام
gist
U
جان کلام
to spar at each other
U
مبادله کلام کردن
slogans
U
تکیه کلام شعار
circumlocutions
U
طول وتفصیل در کلام
slogan
U
تکیه کلام شعار
gist
U
لب کلام نکته مهم
circumlocution
U
طول وتفصیل در کلام
The crux of the matter . The quintessence.
U
جان کلام ( مطلب )
He didnt say a word.
U
یک کلام هم حرف نزد
galimatias
U
کلام غیر مفهوم
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
catchword
U
تکیه سخن مفتاح کلام
apothegm
U
کلام موجز امثال و حکم
First food , then talk .
<proverb>
U
اول طعام آخر کلام .
speech synthesis
U
ترکیب کلام امیزش سخن
resume
U
چکیده کلام ادامه یافتن
resumed
U
چکیده کلام ادامه یافتن
resumes
U
چکیده کلام ادامه یافتن
resuming
U
چکیده کلام ادامه یافتن
grotesquery
U
کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
ruts
U
شهوت
rut
U
شهوت
appetites
U
شهوت
appetite
U
شهوت
carnality
U
شهوت
eros
U
شهوت
desires
U
شهوت
lust
U
شهوت
conoupiscence
U
شهوت
concupiscence
U
شهوت
desiring
U
شهوت
passion
U
شهوت
desire
U
شهوت
lustfully
U
از روی شهوت
satyriasis
U
شهوت پرستی
sexiness
U
شهوت انگیزی
organ eroticism
U
شهوت اندامی
graphomania
U
شهوت نوشتن
tasty
<adj.>
U
شهوت انگیز
genital eroticism
U
شهوت تناسلی
eroticism
U
شهوت گرایی
urethral erotism
U
شهوت میزراهی
liking
U
شهوت ومیل
oral eroticism
U
شهوت دهانی
lascivious
U
شهوت انگیز
obscene
U
شهوت انگیز
voluptuousness
U
شهوت رانی
salaciousness
U
شهوت رانی
orality
U
شهوت دهانی
salacity
U
شهوت رانی
urolagnia
U
شهوت ادراری
erotism
U
شهوت گرایی
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
salacious
U
شهوت پرست
voluptuate
U
شهوت انگیزکردن
alloeroticism
U
شهوت دگرگرا
alloerotism
U
شهوت دگرگرا
anal eroticism
U
شهوت مقعدی
anal erotism
U
شهوت مقعدی
anality
U
شهوت مقعدی
flesh
U
جسم شهوت
anaphrodisiac
U
کاهنده شهوت
juicy
<adj.>
U
شهوت انگیز
red-hot
<adj.>
U
شهوت انگیز
sensuality
U
شهوت پرستی
lewdness
U
شهوت پرستی
lecherous
U
شهوت پرست
voyeurism
U
اطفاء شهوت با نگاه
ruts
U
مست شهوت شدن
to provoke passion
U
شهوت انگیز بودن
rut
U
مست شهوت شدن
lustiest
U
قوی شهوت انگیز
voluptuously
U
بطور شهوت انگیز
Lust for power and riches.
U
شهوت قدرت وثروت
voluptuously
U
از روی شهوت پرستی
luscious
U
دلپذیر شهوت انگیز
pornography
U
نوشته شهوت انگیز
lustier
U
قوی شهوت انگیز
to gratify ones passions
U
شهوت رانی کردن
salaciously
U
از روی شهوت رانی
lusty
U
قوی شهوت انگیز
libidinous
U
وابسته به شهوت جنسی
libidos
U
شهوت جنسی هوس
libido
U
شهوت جنسی هوس
burn
U
دراتش شهوت سوختن
impassion
U
برسر شهوت اوردن
lasciviously
U
از روی شهوت پرستی
libidinal
U
وابسته به شهوت جنسی
libidinously
U
از روی شهوت رانی
passionately
U
بطور شهوت امیز
burns
U
دراتش شهوت سوختن
oestrum
U
شهوت ومستی جانوران
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
bawdry
U
شهوت پرستی
[غیر مصطلح]
voyeurs
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeur
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
lesbianism
U
دفع شهوت زنی با زن دیگر
to g. with passion
U
دراتش شهوت یاعشق سوختن
lust
U
حرص واز شهوت داشتن
venery
U
شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
lesbians
U
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lesbian
U
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
satyriasis
U
نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
She is blinded by passion .
U
شهوت او را کور کرده است
filibusters
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustering
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibuster
U
کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
sapphic vice
U
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
pornographer
U
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexiest
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic
U
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
he has a rage for money
U
برای گرد کردن پول شهوت
sexy
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexier
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
to pander any one's lust
U
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
peeping Tom
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
peeper
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
poeeping tom
U
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
hast
U
او دارد
there is a time for everything
U
دارد
chains
U
دارد.
are there any remarks?
U
دارد
chain
U
دارد.
he has worms
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
has
U
دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
he is fifty
U
تمام دارد
virus
U
وجود دارد
viruses
U
وجود دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
god is
U
خداوجود دارد
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
walls have ears
U
گوش دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
the probability is
U
احتمال دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com