Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lubricity
U
شهوانی بودن چربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipoma
U
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
U
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fat
U
چربی چربی دار
fats
U
چربی چربی دار
fatter
U
چربی چربی دار
fattest
U
چربی چربی دار
lust ful
U
شهوانی
lustful
U
شهوانی
passionate
U
شهوانی
randy
U
شهوانی
red blooded
U
شهوانی
salacious
U
شهوانی
red-blooded
U
شهوانی
lascivious
U
شهوانی
voluptuous
U
شهوانی
erotic
U
شهوانی
brutal
U
شهوانی
cyprian
U
شهوانی
goaty
U
شهوانی
tasty
<adj.>
U
شهوانی
lecherous
U
شهوانی
ruttish
U
شهوانی
lustihood
U
شهوانی
red-hot
<adj.>
U
شهوانی
juicy
<adj.>
U
شهوانی
fleshly
U
شهوانی
animalize
U
شهوانی کردن
hot liver
U
مزاج شهوانی
libidos
U
تحریک شهوانی
libido
U
تحریک شهوانی
carnal
U
نفسانی شهوانی
goat
U
ادم شهوانی
goats
U
ادم شهوانی
sensual
U
شهوانی جسمانی
carnalize
U
شهوانی کردن
lydian
U
شهوانی نرم
carnalist
U
ادم شهوانی
nymphomania
U
جنون شهوانی زن
sensualization
U
ازاده شهوانی
lasciviously
U
بطور شهوانی
peepshow
U
فیلم شهوانی
rutty
U
شهوانی هوسران
fulsome
U
فربه شهوانی
peepshows
U
فیلم شهوانی
satyrs
U
ادم شهوانی
satyr
U
ادم شهوانی
sexiest
U
دارای احساسات شهوانی
sexy
U
دارای احساسات شهوانی
erotization
U
خاصیت شهوانی یافتن
sexier
U
دارای احساسات شهوانی
cathect
U
تحریک شهوانی کردن
carnally
U
بطور جسمانی یا شهوانی
satyriasis
U
جنون شهوانی مرد
cathectic
U
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
orgasm
U
شور شهوانی اوج لذت جنسی
orgasms
U
شور شهوانی اوج لذت جنسی
concupiscible
U
تحریک شده بوسیله امیال شهوانی
cathectic
U
تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
eroticism
U
تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
myelin
U
چربی پی
oiliness
U
چربی
creaminess
U
چربی
adiposeness or diposity
U
چربی
fattest
U
چربی
lubricous
U
چربی
meager
U
بی چربی
greasing
U
چربی
greasiness
U
چربی
fatness
U
چربی
greasily
U
با چربی
greasy
U
چربی
greased
U
چربی
meagre
U
بی چربی
grease
U
چربی
fatless
U
بی چربی
lipid
U
چربی
lipide
U
چربی
fatter
U
چربی
fat
U
چربی
oil
U
چربی
oiling
U
چربی
oils
U
چربی
thins
U
کم چربی
thinnest
U
کم چربی
thinners
U
کم چربی
fats
U
چربی
thin
U
کم چربی
thinned
U
کم چربی
grease
U
روغن چربی
fattiness
U
خاصیت چربی
greased
U
روغن چربی
greasing
U
روغن چربی
grease trap
U
بازیابی چربی
aliphatic
U
چربی دار
adipic
U
وابسته به چربی
flense
U
چربی گرفتن از
whipping cream
U
خامهی پر چربی
grease trap
U
چربی گیر
fat is insoluble in water
U
چربی در اب حل نمیشود
degreasing
U
اب کردن چربی
blackhead
U
چربی دانه
blackheads
U
چربی دانه
adipocere
U
چربی لاش
adipose tissue
U
بافت چربی
animal fat
U
چربی حیوانی
casein
U
پنیر بی چربی
lard
U
چربی خوک
comedo
U
چربی دانه
leather head
U
چربی دانه
fatty
U
چربی مانند
wool grease
U
چربی پشم
wool fat
U
چربی پشم
vegtable fat
U
چربی گیاهی
lipotropic
U
چربی سوز
lipophilic
U
چربی دوست
lipophilic
U
چربی گرای
lipomatous
U
چربی مانند
lipuria
U
چربی در پیشاب
lipoid
U
شبه چربی
suint
U
چربی پشم
skim milk
U
شیر بی چربی
sebaceous
U
چربی دار
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
emulsion
U
ذرات چربی دراب
greasily
U
به شکل روغن یا چربی
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
blobber
U
چربی یاپیه نهنگ
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
fatback
U
چربی پشت خوک
lipolysis
U
تجزیه وتحلیل چربی
emulsions
U
ذرات چربی دراب
saturated fat
U
چربی اشباع شده
saturated fats
U
چربی اشباع شده
blubbers
U
چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat
U
پلی چربی اشباع نشده
butyrometer
U
الت سنجش چربی شیر
blubbering
U
چربی اوردن هایهای گریستن
lard
U
گوشت خوک چربی زدن
blubber
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered
U
چربی اوردن هایهای گریستن
lanoloin
U
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras
U
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lardoon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
blubbers
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
blubber
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lactoscope
U
شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
blubbered
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
greased
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greasing
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet
U
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
blubbering
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lipide
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
erogenous
U
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
exhibitionism
U
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com