English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classics U ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classicists U دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classic U ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classicist U دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
pooled U استخر
pools U استخر
antiquarian U باستانی
football pools U استخر
stank U استخر
traditionary U باستانی
older U باستانی
old U باستانی
reservoir U استخر
water reservoir U استخر
reservoirs U استخر
watering place U استخر
antiques U باستانی
antique U باستانی
age-old U باستانی
lakes U استخر
pool U استخر
swag U استخر
ponds U استخر
lin U استخر
tank U استخر
oldest U باستانی
gray U باستانی
linn U استخر
pond U استخر
antiquary U باستانی
archaic <adj.> U باستانی
ancient U باستانی
relics U باستانی
antiquaries U باستانی
lake U استخر
relic U باستانی
age old U باستانی
classically U باستانی
long course U استخر 05 متر
classicism U سبک باستانی
primers U باستانی ابتدایی
indoor swimming pool U استخر سر پوشیده
lough U دریاچه استخر
pounds U استخر یا حوض اب
pound U استخر یا حوض اب
pounding U استخر یا حوض اب
pounded U استخر یا حوض اب
northman U اسکاندیناوی باستانی
norseman U اسکاندیناوی باستانی
sump U استخر تهنشینی
sumps U استخر تهنشینی
natatorium U استخر سرپوشیده
natatorium U استخر شنا
swimming pool U حمام [با استخر]
bathhouse U حمام [با استخر]
swimming pool U گرمابه [با استخر]
primer U باستانی ابتدایی
swimming bath [British E] [old-fashioned] U گرمابه [با استخر]
baths U استخر عمومی
bathhouse U گرمابه [با استخر]
swimming bath [British E] [old-fashioned] U حمام [با استخر]
swimming pools U استخر شنا
swimming pool U استخر شنا
in ancient times U در روزگار باستانی
ancient relics U اثار باستانی
aramaean U زبان باستانی
public baths U استخر عمومی
wading pool U استخر کودکان
in ancient times U در اوقات جهان باستانی
ethiopic U زبان باستانی حبشه
baths U استخر شنای سرپوشیده
Antiquity U جهان باستانی [تاریخ]
the Classical World [the Ancient World] U جهان باستانی [تاریخ]
diving well U قسمت عمیق استخر
classicize U درزمره ادبیات باستانی
avestan U زبان باستانی ایران
diplomatics U شناسایی خطوط باستانی
inward dive U شیرجه پشت به استخر
primeval U بسیار کهن باستانی
classical U وابسته به ادبیات باستانی
flip turn U برگشت انتهای استخر
classical U پیرو سبکهای باستانی
Monumental design U طرح آثار باستانی
paleograph U نسخه خطی باستانی
paleographic U وابسته بخطوط باستانی
persepolitan U اهل فارسه یا استخر
lapped U شناکردن طول استخر
lap U شناکردن طول استخر
traditional U مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
gaul U اهل کشور باستانی گل فرانسوی
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
classicality U مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
agonistical U وابسته به مسابقههای باستانی یونان
veda U کتاب مقدس باستانی هند
pelta U سپر یونانیان ورومیان باستانی
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
dorian U وابسته به DORISیکی ازشهرهای باستانی یونانnightjar
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
How deep is the swimming pool ? U گودی این استخر چقدر است ؟
olympic size pool U اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
traditionalism U سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
dithyramb U سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
technical foul U بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
doge U لقب رئیس جمهوردرجمهوریهای باستانی venice aoneg
reliquaries U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
corinthian U اهل قرنت یکی ازشهرهای باستانی یونان
reliquary U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
modular construction U ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
All members are entitled to use the swimming pool. U همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
phygian U فریژی وابسته به یکی ازکشورهای باستانی اسیای صغیر
mithra U نام دارگونه روشنایی یا خورشید در میان ایرانیان باستانی
humanist U دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach balls U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
per pro U بجای
vice U بجای
in return for U بجای
instead of U بجای
Instead of you U بجای تو
in lieu of U بجای
in his stead U بجای او
in payment of U بجای
lieu U بجای
vices U بجای
in the room of U بجای
vice- U بجای
vises U بجای
in exchange for U بجای
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Greek Revival U [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
delphine classics U چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
for U بجای از طرف
in somebody's place U بجای کسی
instead U بجای اینکه
quid pro quo U بجای عوض
in place of U بجای درعوض
to pass for U قلمدادشدن بجای
instead of celebrating U بجای جشن
stead U بجای بعوض
elsewhere U بجای دیگر
he succeeded his father U بجای پدرنشست
quid pro quos U بجای عوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
impersonify U بجای شخص گرفتن
were i in his skin U اگر بجای او بودم
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
on your marks U فرمان بجای خود
take your mirks U فرمان بجای خود
back to your seats U برگردید بجای خود
instead of vice versa U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
instead of the other way around U بجای برعکس این
O.K. U اصط لاحی که بجای
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
framed U ساخته
wrought U ساخته
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com