English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
municipium U شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
out law U از حقوق بی بهره کردن
outlawry U بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
out law U کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
palace revolution U انقلاب کاخ نشینان
romanesque U رومی وابسته به تمدن رومی
the propylaea U نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
townsflk U اهالی شهر
townspeople U اهالی شهر
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
kakistocracy U حکومت به دست بدترین اهالی
moorish U وابسته به اهالی شمال افریقا
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
jayhawker U لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
plebiscitary U وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
new england U نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
ogive U رومی
Romans U رومی
Roman U رومی
legion U سپاه رومی
romanesque U ازنژاد رومی
romanesque U بسبک رومی
oilstone U سنگ رومی
romanesque vault U طاق رومی
romanic U زبان رومی
excubitorium U خوابگاه رومی
Roman numeral U اعداد رومی
carcer U آماجگاه رومی ها
acrus U طاق رومی
Latin cross U صلیب رومی
legions U سپاه رومی
mountian spinach U اسفناج رومی
hart wort U انجدان رومی
ogive U طاق رومی
pimpernel U بادیان رومی
domus U سرای رومی
Roman numerals U ارقام رومی
lovage U انجدان رومی
romish U رومی وار
lyra U چنگ رومی
arm roll and grapevine U بغل رومی
celtic nard U سنبل رومی
cavy U ارنب رومی
lyrae U چنگ رومی
steelyard U قپان رومی
mastic U کندر رومی
neronian U وابسته به NEROامپراطورستمکار رومی
caldarium U گرمخانه در حمام رومی
hollow square U [گچ بری هرمی رومی]
castrum U [کمپ نیروهای رومی]
neo romanesque U رومی وار نوین
false ogive U سپر رومی گلوله
romanic U متکلم بزبان رومی
greek catholic U عضوکلیسای کاتولیک رومی
colonia U خانه های رومی
Romans U لاتین حروف رومی
Roman numeral U عدد رومی [ریاضی]
Roman U لاتین حروف رومی
anise U بادیان رومی انیسون
popish U وابسته بکاتولیک رومی
colonica U خانه های رومی
leg ride and far leg hook U بغل رومی بااستفاده از پا
ogive arch U طاق رومی قوس جناغی
cavaedium U [پیش حیاط در خانه های رومی]
protasis U نخستین قسمت درام قدیم رومی
hypaethrum U [پنجره نیم گرد کوچک رومی]
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
romih variation U واریاسیون رومی دردفاع شبه مران
yodelled U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling U صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
townswoman U زن شهری
townee U شهری
towny U شهری
municipal U شهری
oppidan U شهری
twonsman U شهری
urban <adj.> <noun> شهری
citizens U شهری
city slicker U شهری
civil U شهری
burgess U شهری
townspeople U شهری
civic U شهری
citizen U شهری
Frigi darium U [تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
knotted shaft U [ستون منحنی رومی وار شبیه قبه]
gregorian chant U سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
praetorian U وابسته به قدرت قضاوت مادون کنسولی رومی
Hirsau style U [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
Golden House U [سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
vesta U الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
place U میدان شهری
metropolitan U مادر شهری
locals U مکانی شهری
civil U خدمات شهری
local U مکانی شهری
urbanization U شهری سازی
people U تن [جمعیت شهری]
phiadelphian U شهری ازامریکا
placing U میدان شهری
townsfolk U مردم شهری
streetcar U تراموای شهری
streetcars U تراموای شهری
urban rug U قالی شهری
citify U شهری کردن
extra-mural U فرا شهری
places U میدان شهری
suburban U برون شهری
urban servitudes U خدمات شهری
urbanizes U شهری کردن
town house U خانه شهری
interurban U داخل شهری
urbanised U شهری کردن
tramcar U واگن شهری
town houses U خانه شهری
town meeting U انجمن شهری
urbanized U شهری کردن
urban population U جمعیت شهری
urbanize U شهری کردن
urban renewal U احیای شهری
urbanising U شهری کردن
urban renewal U توسعه شهری
urbanises U شهری کردن
urbanizing U شهری کردن
aniseed U تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
lavage U انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
the inhabitants of tehran U ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
drop letter U نامه پست شهری
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
trolley car U واگن برقی شهری
street car U راه اهن شهری
sienna U نام شهری در ایتالیا
townswoman U دختر شهری فاحشه
civil defense U پدافند ازمناطق شهری
urbanity U اعتیاد بزندگی شهری
urbanism U اعتیاد بزندگی شهری
ephebe U شهری که از 81 تا 02 سال داشت
to patrol a town U شهری را گشت زدن
intercity train U قطار بین شهری
trolleybus U واگن برقی شهری
ley den U نام شهری در هلند
lararium U [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
ides U روز پانزدهم مارس و مه وژوئیه و اکتبر وسیزدهم ماههای رومی
toll call U مخابره تلفنی خارج شهری
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
culture U عوارض شهری مناطق شهرنشین
urban U مربوط به شهر مراکز شهری
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
exurb U ناحیه یا منطقهء خارج شهری
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
toll calls U مخابره تلفنی خارج شهری
intercity train U قطار بین شهری با توقف
culturing U عوارض شهری مناطق شهرنشین
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
Coventry U نام شهری است درانگلستان
liverpudlian U اهل لیورپول شهری ازانگلیس
inverness U اینورس نام شهری دراسکاتلند
cultures U عوارض شهری مناطق شهرنشین
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
urbiculture U مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
laodicean U شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
Urban tissue sites U سایت های بافت فرسوده شهری
county borouh U شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
ogive U طاق رومی [این طرح در فرش های محرابی بیشتر بکار می رود.]
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
wilton U نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
derby U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derbies U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
residents of tehran U سکنه تهران اهالی تهران
domestic intercity freight traffic U حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
fasces U یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
fasces U [نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
efficiency U بهره
productive U بهره زا
yielded U بهره
yield U بهره
quotient U بهره
interest U بهره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com