Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
immortalised
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalises
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalising
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalize
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalized
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalizes
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalizing
U
شهرت جاویدان دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
publish abroad
U
در همه جا شهرت دادن
immortally
U
تا جاویدان
immortal
U
جاویدان جاوید
ever lasting life
U
زندگی جاویدان
immortelle
U
جاویدان گل پایا
forever
U
جاویدان پیوسته
eternize
U
ابدی کردن شهرت ابدی دادن
An immortal scientific work.
U
اثر علمی جاویدان
To the end of time.
U
حیات ابد (زندگی جاویدان )
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
celebrities
U
شهرت
celebrity
U
شهرت
reputations
U
شهرت
titles
U
شهرت ها
names
U
شهرت ها
reputation
U
شهرت
grapevines
U
شهرت
names
U
شهرت
name
U
شهرت
emprise
U
شهرت
odors
U
شهرت
stand
U
شهرت
odours
U
شهرت
notability
U
شهرت
odour
U
شهرت
fameless
U
بی شهرت
grapevine
U
شهرت
famousness
U
شهرت
odor
U
شهرت
publicity
U
شهرت
reports
U
شهرت
name
U
شهرت
conspicuousness
U
شهرت
prestige
U
شهرت
hearsay
U
شهرت
unknowns
U
بی شهرت
reported
U
شهرت
fame
U
شهرت
illustriousness
U
شهرت
illustrousness
U
شهرت
report
U
شهرت
title
U
شهرت
renown
U
شهرت
unknown
U
بی شهرت
popularity
U
شهرت
names
U
نام و شهرت
oecumenicity
U
شهرت جهانی
estimating
U
قیمت شهرت
reputable
U
قابل شهرت
name
U
نام و شهرت
attribute
U
شهرت افتخار
attributing
U
شهرت افتخار
repute
U
شهرت داشتن
esteem
U
شهرت ارجمندشمردن
attributes
U
شهرت افتخار
unpopularity
U
عدم شهرت
estimates
U
قیمت شهرت
bad reputation
U
سوء شهرت
estimate
U
قیمت شهرت
to get fame
U
شهرت یافتن
estimated
U
قیمت شهرت
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
standing
U
دوام شهرت
posthumous fame
U
شهرت پس از مرگ
To become famous (renowned).
U
شهرت یا فتن
To be world famous . To enjoy an international reputation.
U
شهرت جهانی داشتن
rehabilitation
U
احیای شهرت یااعتبار
notbility
U
شهرت قابل ملاحظگی
there removred revolution
U
شورشی که شهرت دارد
to shoot to fame
<idiom>
U
ناگهانی به شهرت رسیدن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
to damage somebody's good reputation
U
به شهرت کسی خسارت زدن
immortalization
U
اعطای نام یا شهرت جاودانی
establishing
U
شهرت یامقامی کسب کردن
establishes
U
شهرت یامقامی کسب کردن
All is ephemeral , the fame and the famous .
U
شهرت ومشهور هردو درگذرند
establish
U
شهرت یامقامی کسب کردن
They are famed for their courage.
U
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
his standing with his colleagues
U
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
U
اینهم برای آدم شهرت نشد
Italian stucco is world famous .
U
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
vindication
U
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
to build up areputation
U
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
The town is famous for its hot springs .
U
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
He acquired kudos by appearing on television.
U
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
stakes
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to win one's spurs
U
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design
U
طرح جاف
[جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
rashwan medallion
U
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
triple option
U
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
individualize
U
تمیز دادن تشخیص دادن
illustrates
U
شرح دادن نشان دادن
illustrate
U
شرح دادن نشان دادن
promotes
U
ترفیع دادن ترویج دادن
massaging
U
ماساژ دادن تغییر دادن
individualized
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
U
تمیز دادن تشخیص دادن
judge
U
حکم دادن تشخیص دادن
judging
U
حکم دادن تشخیص دادن
promote
U
ترفیع دادن درجه دادن
promote
U
ترفیع دادن ترویج دادن
judges
U
حکم دادن تشخیص دادن
organizing
U
سازمان دادن ارایش دادن
directed
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
individualised
U
تمیز دادن تشخیص دادن
directs
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
promoted
U
ترفیع دادن درجه دادن
direct
U
دستور دادن دستورالعمل دادن
promoted
U
ترفیع دادن ترویج دادن
individualises
U
تمیز دادن تشخیص دادن
promotes
U
ترفیع دادن درجه دادن
lends
U
عاریه دادن اجاره دادن
judged
U
حکم دادن تشخیص دادن
houses
U
منزل دادن پناه دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
organizes
U
سازمان دادن ارایش دادن
lend
U
عاریه دادن اجاره دادن
effectuate
U
انجام دادن صورت دادن
loans
U
قرض دادن عاریه دادن
loaning
U
قرض دادن عاریه دادن
compensate
U
پاداش دادن عوض دادن
loan
U
قرض دادن عاریه دادن
compensates
U
پاداش دادن عوض دادن
mitigates
U
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
U
تخفیف دادن تسکین دادن
to follow up
U
ادامه دادن قوت دادن
mitigate
U
تخفیف دادن تسکین دادن
plating
U
اب دادن روکش فلز دادن
massaged
U
ماساژ دادن تغییر دادن
organize
U
سازمان دادن ارایش دادن
purging
U
غرامت دادن جریمه دادن
individualizes
U
تمیز دادن تشخیص دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com