English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
his standing with his colleagues U شهرت او [مرد ] میان همکاران خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
name U نام و شهرت
name U شهرت
names U نام و شهرت
names U شهرت
odors U شهرت
odour U شهرت
odours U شهرت
grapevine U شهرت
grapevines U شهرت
rehabilitation U احیای شهرت یااعتبار
publicity U شهرت
repute U شهرت داشتن
celebrities U شهرت
celebrity U شهرت
standing U دوام شهرت
hearsay U شهرت
unknown U بی شهرت
unknowns U بی شهرت
reputation U شهرت
reputations U شهرت
renown U شهرت
fame U شهرت
report U شهرت
reported U شهرت
reports U شهرت
stand U شهرت
esteem U شهرت ارجمندشمردن
prestige U شهرت
estimate U قیمت شهرت
estimated U قیمت شهرت
estimates U قیمت شهرت
estimating U قیمت شهرت
immortalised U شهرت جاویدان دادن به
immortalises U شهرت جاویدان دادن به
immortalising U شهرت جاویدان دادن به
immortalize U شهرت جاویدان دادن به
immortalized U شهرت جاویدان دادن به
immortalizes U شهرت جاویدان دادن به
immortalizing U شهرت جاویدان دادن به
attribute U شهرت افتخار
attributes U شهرت افتخار
attributing U شهرت افتخار
establish U شهرت یامقامی کسب کردن
establishes U شهرت یامقامی کسب کردن
establishing U شهرت یامقامی کسب کردن
popularity U شهرت
stake U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
unpopularity U عدم شهرت
reputable U قابل شهرت
bad reputation U سوء شهرت
conspicuousness U شهرت
emprise U شهرت
eternize U ابدی کردن شهرت ابدی دادن
fameless U بی شهرت
famousness U شهرت
illustriousness U شهرت
illustrousness U شهرت
immortalization U اعطای نام یا شهرت جاودانی
notability U شهرت
notbility U شهرت قابل ملاحظگی
odor U شهرت
oecumenicity U شهرت جهانی
posthumous fame U شهرت پس از مرگ
publish abroad U در همه جا شهرت دادن
there is a rumour that U شهرت دارد که
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
to build up areputation U شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
to get fame U شهرت یافتن
to publish abroad در همه جا شهرت دادن
to win fame U شهرت پیدا کردن
to win one's spurs U بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
To be world famous . To enjoy an international reputation. U شهرت جهانی داشتن
The town is famous for its hot springs . U این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
To become famous (renowned). U شهرت یا فتن
They are famed for their courage. U بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
It is not much of a reputation (status symbol) for one. U اینهم برای آدم شهرت نشد
Italian stucco is world famous . U گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
All is ephemeral , the fame and the famous . U شهرت ومشهور هردو درگذرند
to damage somebody's good reputation U به شهرت کسی خسارت زدن
He acquired kudos by appearing on television. U او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
vindication U اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
geometric design U طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
Jaff design U طرح جاف [جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
Reihan U ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
to shoot to fame <idiom> U ناگهانی به شهرت رسیدن
name U شهرت
title U شهرت
names U شهرت ها
titles U شهرت ها
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com