English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I have pledged ( staked ) my reputation on it . U شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To pawn ones life ( honour) . U زندگی ( شرافت ) خود را درگروی کاری گذاشتن
he is unequal to the task U مرد اینکار نیست
Shen wI'll the work be complete? U اینکار کی کامل می شود ؟
It is not possible ( feasible , practicable) . U اینکار عملی نیست
What is the motive ( design) ? U غرض از اینکار چیست ؟
You wont reget it. You wont lose by it . U از اینکار بد نخواهی دید
Be a good chap(fellow)and do it. U جان من اینکار راانجام بد ؟
He is a pastmaster at it . U خدای اینکار است
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
He is cut out for it. He is ideally (perfecly) suited to his work. U برای اینکار جان می دهد
Nothing wI'll come out of this. U از اینکار چیزی درنمی آید
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
so and so U اینکار وانکار چنین وچنان
you shall smart for it U سزای اینکار را خواهید دید
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
It is beyond my authority(control). U اینکار از اختیار من خارج است
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
He did it with his fathers knowledge. U با اطلاع پدرش اینکار راکرد
so-and-so U اینکار وانکار چنین وچنان
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
I took a great deal of trouble over it. U روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
He wI'll give a good account of himself. U خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
The minisiter cant cope with it. U از دست وزیر اینکار بر نمی آید
He is cut out for it ( this job ). U برای اینکار ساخته شده است
His action is in the nature of sour grapes. U اززور پسی اینکار رامی کند
incurved U تو گذاشته
I'll eat my hat if I dont do it . U اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
included U تو گذاشته تو مانده
new laid U تازه گذاشته
new-laid U تازه گذاشته
in pawn U گرو گذاشته
of ripe years U پابسن گذاشته
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
stay behind U نیروی جا گذاشته شده
quartus U چهارمی شخص گذاشته وبارقم
on sale U در معرض فروش گذاشته شده
He is through ( done ) with politics . U سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
I am wearing my hat at an angle . U کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
specific devise U زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
He had a cigar between his lips . U یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
gingall U یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
lipping U قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
stay behind U باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
dog cart U یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
fly speck U گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
ostensorium U فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
monstrance U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
hallmarks U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmark U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
liquidity perference U جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
persiennes U یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
tentering U دار کشی [میخ کشی ] [اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.]
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
net ball U یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
mortgage property U مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
fallow U بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
sizing U آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com