Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cantata
U
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cantatas
U
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oratorio
U
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorios
U
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
ballet
U
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
ballets
U
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
acid house
U
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
attribute
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
play by ear
<idiom>
U
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
melody
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melodies
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
MIDI Mapper
U
برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
musicom
U
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
poematic
U
شعری
versicular
U
شعری
MIDI file
U
فایل ذخیره شده روی PC که حاوی نتهای موسیقی و اطلاعات صوتی است که توسط کارت وسط MIDI به قطعه موسیقی ارسال میشود
poetic
U
شعری نظمی
foot
هجای شعری
scansion
U
تقطیع شعری
parody
U
استقبال شعری
poetico philosophic
U
شعری و فلسفی
poetical works
U
اثار شعری
parodies
U
استقبال شعری
poetical licence
U
ضرورت شعری
capillary blood vessels
U
عروق شعری
police licence
U
ضرورت شعری
rhythmicity
U
مراعات وزن شعری
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
to get the run of a metre
U
وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
to set a poem to music
U
اهنگ برای شعری ساختن
bardolater
U
شیفته اشعار وسبک شعری شکسپیر
hypermeter
U
شعری که سبب یا هجای زائددر اخر دارد
iambic verse
U
شعری که بحر ان بر وتدمجموع ساخته شده باشد
epilogist
U
کسیکه درپایان بازی شعری بخواندیانطقی اداکند
anapest
U
واحد شعری که مرکب از دوهجای کوتاه و یک هجای بلندباشد
peer to peer network
U
شبکه همراه به همراه
respondent
U
خوانده
respondents
U
خوانده
defendant
U
خوانده
defendants
U
خوانده
stepsons
U
فرزند خوانده
stepson
U
فرزند خوانده
respondent in court of cassation
U
فرجام خوانده
unsung
U
خوانده نشده
nurse child
U
فرزند خوانده
bidden guest
U
مهمان خوانده
appellee
U
فرجام خوانده
unread
U
خوانده نشده
stepdaughters
U
دختر خوانده
adopted child
U
فرزند خوانده
stepdaughter
U
دختر خوانده
blood brothers
U
برادر خوانده
blood brother
U
برادر خوانده
appellee
U
پژوهش خوانده
godchildren
U
فرزند خوانده
called
U
فرا خوانده
foster parents
U
والدین خوانده
foster child
U
فرزند خوانده
illegibility
U
خوانده نشدنی
godchild
U
فرزند خوانده
stepchildren
U
فرزند خوانده
respondent
U
فرجام خوانده
deep read
U
بسیار خوانده
mercury delay line
U
داده خوانده می شد
stepchild
U
فرزند خوانده
respondents
U
فرجام خوانده
foster son
U
پسر خوانده
adopted son
U
پسر خوانده
invitee
U
مدعو شحص خوانده
called program
U
برنامه فرا خوانده
to be called
U
به نامی خوانده شدن
fosterling
U
طفل شیرخوار فرزند خوانده
The people have got wise to him.
U
مردم دستش را خوانده اند
self-educated
U
پیش خود درس خوانده
self educated
U
پیش خود درس خوانده
delays
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
plea
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
delay
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
pleas
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
delaying
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
particulars
U
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
omnim gatherum
U
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
loard of creation
U
بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scans
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
scan
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scanned
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
file handing routine
U
قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
refreshed
U
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshes
U
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
barbershop
U
وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
refresh
U
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
Queen's English
[King's English]
<idiom>
U
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
wager of law
U
نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
acknowledged mail
U
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
backgrounds
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
background
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tout temps prist
U
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
compartment rug
U
فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
on
U
همراه
secondary planet
U
همراه
participants
U
همراه
in company with
U
همراه
attendant
U
همراه
participant
U
همراه
along
U
همراه
attendants
U
همراه
accompanied by
U
همراه
non concurrent
U
نا همراه
companies
U
همراه
company
U
همراه
mid-
U
همراه با
mid
U
همراه با
to fight with the enemy
U
همراه = با
acologte
U
همراه
accompanying
U
همراه
comrade
U
همراه
comrades
U
همراه
concomitant
U
همراه
bundled
U
همراه
wand
U
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands
U
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
buffering
U
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
accompanier
U
همراه مصاحب
accommpanying element
U
عنصر همراه
unaccompanied
U
بدون همراه
bon voyage
U
خدا به همراه
sick headache
U
سردرد همراه با
accompanying cargo
U
بار همراه
accompanying fire
U
اتش همراه
accompanying supplies
U
تدارکات همراه
fraught
U
دارا همراه
escorts
U
همراه بدرقه
escorting
U
همراه بدرقه
associated sound
U
صدای همراه
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
accompanying sound
U
صدای همراه
good luck to you
U
خدا به همراه
go along
U
همراه رفتن
indiental music
U
موزیک همراه
spasmodic
U
همراه با انقباضات
spasmodically
U
همراه با انقباضات
door bundle
U
بار همراه
compeer
U
قرین همراه
unbundled
U
غیر همراه
to keep company with
U
همراه بودن با
to come along
U
همراه امدن
come along with me
U
همراه من بیائید
Accompanied by. Together with .
U
به اتفاق (همراه )
escorted
U
همراه بدرقه
escort
U
همراه بدرقه
attending
U
همراه بودن
accompany
U
همراه بودن
convoy
U
همراه رفتن
accompanies
U
همراه بودن
accompanied
U
همراه بودن
attends
U
همراه بودن
attend
U
همراه بودن
to go along
U
همراه شدن
companion
U
همراه همدم
convoys
U
همراه رفتن
to accompany
U
همراه شدن
treble staff
U
موسیقی
ragtime
U
در موسیقی
music
U
موسیقی
treble clef
U
موسیقی
ear for music
U
موسیقی
savate
U
بوکس همراه با لگد
to carry a watch
U
ساعت همراه داشتن
participative
U
انبازی کننده همراه
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
attendant
U
همراه نگهبان کشیک
kick boxing
U
بوکس همراه با لگد
bitumen macadam
U
سنگریزی همراه با قیر
bundled software
U
نرم افزار همراه
corps artillery
U
توپخانه همراه سپاه
Bring your friend along.
U
دوستت را همراه بیاور
ice storm
U
طوفان همراه باتگرگ
typhoons
U
توفان همراه با باران
wave off
U
فرود همراه با سایش
amaurotic idiocy
U
کانایی همراه با نابینایی
japko chagi
U
ضربه پا همراه گرفتن پا
typhoon
U
توفان همراه با باران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com