Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pastorale
U
شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pastors
U
شبانی
pastor
U
شبانی
pastoral
U
شبانی
chalet
U
کلبه شبانی
pastorate
U
مقام شبانی کلیسا
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
rural
U
روستایی
boors
U
روستایی
ruralist
U
روستایی
Ferme ornee
U
[روستایی]
bucolic
U
روستایی
cottagers
U
روستایی
cottager
U
روستایی
clodhoppers
U
روستایی
clodhopper
U
روستایی
yokels
U
روستایی
yokel
U
روستایی
boor
U
روستایی
russeting
U
روستایی
tao
U
روستایی
muzhik or moujik
U
روستایی
loblolly
U
روستایی
villager
U
روستایی
rustic
U
روستایی
peasant
U
روستایی
peasants
U
روستایی
russetting
U
روستایی
hawbuck
U
روستایی کم رو
churl
U
روستایی
agrestic
U
روستایی
villagers
U
روستایی
musette
U
یکجوررقص روستایی
cottage
U
خانه روستایی
municipal road
U
راه روستایی
ruralize
U
روستایی شدن
predial or prae
U
کشتی روستایی
plough boy
U
جوانک روستایی
isolated electric plant
U
نیروگاه روستایی
cottage industry
U
صنعت روستایی
cottage industries
U
صنعت روستایی
puli
U
سگ روستایی مجارستانی
villatic
U
روستایی دهاتی
swain
U
جوان روستایی
rurality
U
زندگی روستایی
gammer
U
پیر زن روستایی
hobnail
U
دهاتی روستایی
diamond-faced
U
روستایی سازی
russet
U
روستایی ضخیم
cottages
U
خانه روستایی
hoyden
U
روستایی بی تربیت
ruralization
U
ایجاد زندگی روستایی
gaffers
U
پیر مرد روستایی
countrified
U
روستایی روستا صفت
bumpkin
U
روستایی نادان یا کودن
gaffer
U
پیر مرد روستایی
bumpkins
U
روستایی نادان یا کودن
pastoralism
U
سبک شعر روستایی
rustic manners
U
اطوار روستایی یا ناهنجار
countryfied
U
روستایی روستا صفت
country seats
U
خانهی بزرگ روستایی
country seat
U
خانهی بزرگ روستایی
vertical loom
U
دار روستایی
[قالی]
hawbuck
U
روستایی بیدست وپا
snowshed
U
پناهگاه روستایی در برابربرف
peasntry
U
حالت یا خوی روستایی
georgic
U
وابسته به کشاورزی روستایی
cot
U
کلبه روستایی
[حقیر]
idyll
U
چکامه درباره زندگی روستایی
idyl
U
شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls
U
شرح منظرهای اززندگانی روستایی
pastoralist
U
سازنده شعرهای روستایی چوپان
idylls
U
چکامه درباره زندگی روستایی
idyl
U
چکامه درباره زندگی روستایی
grange
U
خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyll
U
شرح منظرهای اززندگانی روستایی
granges
U
خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
a rural backwater
U
محل روستایی عقب افتاده
kern
U
پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
jacquerie
U
شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
cottar
U
روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter
U
روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
vestal
U
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottier
U
روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
apologue
U
داستان
anecdotage
U
داستان
fable
U
داستان
novella
U
داستان
tales
U
داستان
marchen
U
داستان
conte
U
داستان
tale
U
داستان
fables
U
داستان
story
U
داستان
pop goes the weasel
U
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
narratives
U
داستان داستانسرایی
fictionist
U
داستان نویس
hermitically
U
هلوان داستان
epitasis
U
حداعلای داستان
decameron
U
داستان نامه
novelet
U
داستان کوتاه
fairy tale
U
داستان جن و پری
fairy tales
U
داستان جن و پری
storybook
U
کتاب داستان
storybook
U
داستان نامه
to invent stories
U
داستان ساختن
to spin yarns
U
داستان ساختن
in a narrative style
U
بسبک داستان
underplot
U
داستان فرعی
hero
U
پهلوان داستان
flashback
U
بازگوی داستان
flashbacks
U
بازگوی داستان
storyteller
U
داستان سرا
storytellers
U
داستان سرا
narrator
U
گوینده داستان
narrators
U
گوینده داستان
narration
U
داستان داستانسرایی
whodunit
U
داستان پلیسی
whodunits
U
داستان پلیسی
make-up
U
داستان ساختگی
heroes
U
پهلوان داستان
fiction
U
داستان اختراع
fictions
U
داستان اختراع
parable
U
داستان اخلاقی
parables
U
داستان اخلاقی
catastrophe
U
عاقبت داستان
catastrophes
U
عاقبت داستان
narrative
U
داستان داستانسرایی
novel
U
کتاب داستان
novels
U
کتاب داستان
whodunnits
U
داستان پلیسی
novelettes
U
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
an interesting story
U
داستان با مزه
episode
U
داستان فرعی
conte
U
داستان کوتاه
episodes
U
داستان فرعی
short stories
U
داستان کوتاه
an iliad of woes
U
داستان بدبختبی
novelette
U
داستان کوتاه
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
U
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
fictionalize
U
داستان سرایی کردن
fictionalized
U
داستان سرایی کردن
fictionalised
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalised
U
داستان سرایی کردن
fictionalises
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalises
U
داستان سرایی کردن
fictionalising
U
بصورت داستان دراوردن
sob stories
U
داستان گریه اور
fictionalising
U
داستان سرایی کردن
fictionalize
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalized
U
بصورت داستان دراوردن
fairy tale
U
داستان باور نکردنی
fairy tales
U
داستان باور نکردنی
story
U
بصورت داستان در اوردن
fictionize
U
داستان سرایی کردن
fictionize
U
بصورت داستان دراوردن
anecdotal evidence
U
شواهد داستان گونه
story
U
اشکوب داستان گفتن
sob story
<idiom>
U
داستان اشک آور
catastrophical
U
مربوط به عاقبت داستان
donnee
U
موضوع داستان یا درام
sob story
U
داستان گریه اور
fictionalizes
U
بصورت داستان دراوردن
story recall test
U
ازمون یاداوری داستان
personage
U
شخصیت بازیگران داستان
ruise
U
شایعات داستان ساختگی
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
novelize
U
بشکل داستان در اوردن
That's not so!
U
داستان اینطوری نیست!
novelistic
U
وابسته به داستان و رمان
serialist
U
داستان نویس سریال
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
fictionalizing
U
بصورت داستان دراوردن
personages
U
شخصیت بازیگران داستان
fictionalizes
U
داستان سرایی کردن
fictionalizing
U
داستان سرایی کردن
science fiction
U
داستان تخیلی علمی
invention of a false story
U
جعل داستان دروغی
yarn
U
الیاف داستان افسانه امیز
make up
U
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
tract
U
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
iliad
U
داستان حماسی منسوب به هومر
to be back to square one
<idiom>
U
دوباره به اول داستان رسیدن
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
character
U
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
What's behind all this?
U
معنی این داستان چه است؟
lay
U
تخم گذاردن داستان منظوم
heroically
U
زنی که قهرمان داستان باشد
heroines
U
زنی که قهرمان داستان باشد
heroine
U
زنی که قهرمان داستان باشد
tracts
U
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
yarns
U
الیاف داستان افسانه امیز
romances
U
کتاب رمان داستان عاشقانه
lays
U
تخم گذاردن داستان منظوم
cartoons
U
تصویر مضحک داستان مصور
cartoon
U
تصویر مضحک داستان مصور
characters
U
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
romance
U
کتاب رمان داستان عاشقانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com