English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
van der waals radius U شعاع وان در والس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
waltzes U والس
waltzed U والس
waltzing U والس
waltz U والس
waltz jump U پرش والس
waltzing U وابسته به والس
waltzing U والس رقصیدن
waltz position U رقص والس
waltzes U وابسته به والس
waltzes U والس رقصیدن
waltzed U وابسته به والس
waltzed U والس رقصیدن
waltz U وابسته به والس
waltz U والس رقصیدن
van der waals forces U نیروهای وان در والس
van der waals equation U معادله وان در والس
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
van der waals london interactions U بر هم کنشهای وان در والس- لاندن
van der waals equation of state U معادله حالت وان در والس
radius U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
beams U شعاع
beam U شعاع
radiometer U شعاع سنج
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of gyration U شعاع چرخش
radius gage U شابلون شعاع
radius of a well U شعاع یک چاه
radially U شعاع وار
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
light beam U شعاع نور
ionic radius U شعاع یونی
light ray U شعاع نور
main beam U شعاع اصلی
mean radius U شعاع میانه
image ray U شعاع تصویر
nuclear radius U شعاع هسته
ionic ray U شعاع یونی
radius of action U شعاع عمل
radius of action U شعاع اثر
radius of influence U شعاع تاثیر
triradiate U دارای سه شعاع
stellate U شعاع دار
short swing U پیچهای با شعاع کم
semidiameter U شعاع دایره
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radius vector U شعاع حامل
radius of intrados U شعاع درونسو
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of giration U شعاع چرخش
radius of extrados U شعاع برونسو
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of curvature U شعاع انحناء
radius of curvatupe U شعاع انحناء
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
gyoradius U شعاع چرخش
covalent radius U شعاع کووالانسی
radiates U شعاع افکندن
radius U شعاع دایره
corner radius U شعاع کنج
casualty radius U شعاع تلفات
radius U شعاع عملیات
bohr radius U شعاع بور
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
atomic radius U شعاع اتمی
atomic radius U شعاع اتم
radiated U شعاع افکندن
radiate U شعاع افکندن
electron beam U شعاع الکترون
radiating U شعاع افکندن
effective radius U شعاع موثر
an incident ray U شعاع ساقط
short range U با شعاع عمل کم
short-range U با شعاع عمل کم
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
wood ray U شعاع اوندی چوبی
pencilled U پرتوی شعاع دار
radiant U شعاع گستر درخشان
very short U شعاع عمل خیلی کم
sea room U شعاع مانور دریایی
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
very long U شعاع عمل زیاد
medium range U با شعاع عمل متوسط
double beam U شعاع مضاعف نور
light beam recorder U ثبات شعاع نور
damage radius U شعاع منطقه خسارت
light ray bending U انحراف شعاع نور
damage radius U شعاع خطر مین
destruction radius U شعاع تخریب مین
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
casualty radius U شعاع تولید تلفات
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com