English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
contraction U همگرایی
contractions U همگرایی
convergence U همگرایی
isotropy U همگرایی
dynamic convergence U همگرایی دینامیک
static convergence U همگرایی استاتیک
convergence factor U ضریب همگرایی
d.c. convergence U همگرایی استاتیک
nozzle contraction U نسبت همگرایی نازل
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
beam U شعاع
radius U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
beams U شعاع
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
stellate U شعاع دار
mean radius U شعاع میانه
light ray U شعاع نور
light beam U شعاع نور
electron beam U شعاع الکترون
triradiate U دارای سه شعاع
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
ionic ray U شعاع یونی
gyoradius U شعاع چرخش
radius of gyration U شعاع چرخش
ionic radius U شعاع یونی
radius of curvature U شعاع انحناء
image ray U شعاع تصویر
nuclear radius U شعاع هسته
semidiameter U شعاع دایره
radius of extrados U شعاع برونسو
radius of giration U شعاع چرخش
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of intrados U شعاع درونسو
radius of curvatupe U شعاع انحناء
radius vector U شعاع حامل
radius of action U شعاع اثر
radius of action U شعاع عمل
radius of a well U شعاع یک چاه
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radius gage U شابلون شعاع
radiometer U شعاع سنج
radially U شعاع وار
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of curvature U شعاع خمیدگی
short swing U پیچهای با شعاع کم
short-range U با شعاع عمل کم
bohr radius U شعاع بور
main beam U شعاع اصلی
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
atomic radius U شعاع اتمی
an incident ray U شعاع ساقط
radius U شعاع عملیات
radius U شعاع دایره
short range U با شعاع عمل کم
radiates U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiate U شعاع افکندن
atomic radius U شعاع اتم
effective radius U شعاع موثر
radiating U شعاع افکندن
covalent radius U شعاع کووالانسی
casualty radius U شعاع تلفات
corner radius U شعاع کنج
light ray bending U انحراف شعاع نور
damage radius U شعاع خطر مین
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
sea room U شعاع مانور دریایی
radiant U شعاع گستر درخشان
damage radius U شعاع منطقه خسارت
destruction radius U شعاع تخریب مین
double beam U شعاع مضاعف نور
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
casualty radius U شعاع تولید تلفات
light beam recorder U ثبات شعاع نور
medium range U با شعاع عمل متوسط
very short U شعاع عمل خیلی کم
very long U شعاع عمل زیاد
van der waals radius U شعاع وان در والس
wood ray U شعاع اوندی چوبی
pencilled U پرتوی شعاع دار
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com