Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
actinoid
U
دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest
U
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
observation
U
دیدبانی
observations
U
دیدبانی
espial
U
دیدبانی
observing
U
دیدبانی کردن
observes
U
دیدبانی کردن
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
ground observation
U
دیدبانی زمینی
observed
U
دیدبانی کردن
observe
U
دیدبانی کردن
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
reports
U
گزارش دیدبانی
watchtower
U
برج دیدبانی
watchtowers
U
برج دیدبانی
beacon
U
برج دیدبانی
beacons
U
برج دیدبانی
loophole
U
سوراخ دیدبانی
flank observation
U
دیدبانی جناحی
reported
U
گزارش دیدبانی
report
U
گزارش دیدبانی
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
neglecting
U
دیدبانی نکنید
neglected
U
دیدبانی نکنید
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
neglect
U
دیدبانی نکنید
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
observations
U
دیدبانی اتش
observation
U
دیدبانی اتش
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
neglects
U
دیدبانی نکنید
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
air observation
U
دیدبانی هوایی
visual observation
U
دیدبانی با چشم
observation post
U
پست دیدبانی
visual observation
U
دیدبانی بصری
observation sector
U
قطاع دیدبانی
observing sector
U
قطاع دیدبانی
army of observation
U
عده دیدبانی
watch tower
U
برج دیدبانی
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
observing sector
U
منطقه دیدبانی
radius of curvature
U
شعاع خم
ray
U
شعاع
rayless
U
بی شعاع
beams
U
شعاع
beam
U
شعاع
radius
U
شعاع
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
main beam
U
شعاع اصلی
hydraulic radius
U
شعاع هیدرولیک
image ray
U
شعاع تصویر
nuclear radius
U
شعاع هسته
ionic radius
U
شعاع یونی
ionic ray
U
شعاع یونی
light beam
U
شعاع نور
light ray
U
شعاع نور
mean radius
U
شعاع میانه
radial of a well
U
شعاع یک چاه
radius of influence
U
شعاع تاثیر
radius of intrados
U
شعاع درونسو
radius vector
U
شعاع حامل
schwarzschild radius
U
شعاع شوارتزشیلد
semidiameter
U
شعاع دایره
short swing
U
پیچهای با شعاع کم
stellate
U
شعاع دار
radius of curvature
U
شعاع خمیدگی
triradiate
U
دارای سه شعاع
radius of giration
U
شعاع ژیراسیون
radius of giration
U
شعاع چرخش
radially
U
شعاع وار
radiometer
U
شعاع سنج
radius gage
U
شابلون شعاع
radius of a well
U
شعاع یک چاه
radius of action
U
شعاع عمل
radius of action
U
شعاع اثر
radius of curvatupe
U
شعاع انحناء
radius of curvature
U
شعاع انحناء
radius of extrados
U
شعاع برونسو
within a radius of .kilometre
U
تا شعاع 6 کیلومتر
an incident ray
U
شعاع ساقط
short range
U
با شعاع عمل کم
short-range
U
با شعاع عمل کم
radiate
U
شعاع افکندن
radiates
U
شعاع افکندن
radius
U
شعاع عملیات
radiating
U
شعاع افکندن
covalent radius
U
شعاع کووالانسی
corner radius
U
شعاع کنج
casualty radius
U
شعاع تلفات
radius
U
شعاع دایره
bohr radius
U
شعاع بور
radiated
U
شعاع افکندن
atomic radius
U
شعاع اتم
atomic radius
U
شعاع اتمی
gyoradius
U
شعاع چرخش
electron beam
U
شعاع الکترون
average radius
U
شعاع میانه
average radius
U
شعاع میانگاه
radius of gyration
U
شعاع چرخش
effective radius
U
شعاع موثر
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
light ray bending
U
انحراف شعاع نور
radiant
U
شعاع گستر درخشان
radius of convergence
U
شعاع همگرایی
[ریاضی]
wood ray
U
شعاع اوندی چوبی
pencilled
U
پرتوی شعاع دار
very short
U
شعاع عمل خیلی کم
very long
U
شعاع عمل زیاد
van der waals radius
U
شعاع وان در والس
searchlight sonar
U
سونار شعاع باریک
sea room
U
شعاع مانور دریایی
double beam
U
شعاع مضاعف نور
medium range
U
با شعاع عمل متوسط
effective radius of a well
U
شعاع موثر چاه
destruction radius
U
شعاع تخریب مین
damage radius
U
شعاع منطقه خسارت
intermediate range
U
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
damage radius
U
شعاع خطر مین
casualty radius
U
شعاع تولید تلفات
light beam recorder
U
ثبات شعاع نور
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
sea room
U
شعاع عمل دریایی ازاد
long distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
pi
U
نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam
U
شعاع نور بسیار باریک
long-distance
U
با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range
U
شعاع عمل هواپیما یا کشتی
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
supporting range
U
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose
U
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
intruder
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders
U
هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope
U
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
ogive
U
شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
U
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
radius of integration
U
شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beams
U
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam
U
عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
hydraulic radius
U
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style
U
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com