English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
very short U شعاع عمل خیلی کم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
beam U شعاع
beams U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
ray U شعاع
rayless U بی شعاع
radius U شعاع
ionic radius U شعاع یونی
radius U شعاع عملیات
stellate U شعاع دار
bohr radius U شعاع بور
ionic ray U شعاع یونی
radius vector U شعاع حامل
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
semidiameter U شعاع دایره
radiating U شعاع افکندن
main beam U شعاع اصلی
short range U با شعاع عمل کم
short-range U با شعاع عمل کم
light ray U شعاع نور
mean radius U شعاع میانه
light beam U شعاع نور
radiometer U شعاع سنج
short swing U پیچهای با شعاع کم
radius of intrados U شعاع درونسو
radiate U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiates U شعاع افکندن
radius of action U شعاع اثر
radius of action U شعاع عمل
radius of a well U شعاع یک چاه
radius gage U شابلون شعاع
average radius U شعاع میانه
radially U شعاع وار
radial of a well U شعاع یک چاه
radius of curvatupe U شعاع انحناء
atomic radius U شعاع اتمی
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of giration U شعاع چرخش
radius of extrados U شعاع برونسو
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of curvature U شعاع انحناء
radius U شعاع دایره
an incident ray U شعاع ساقط
nuclear radius U شعاع هسته
atomic radius U شعاع اتم
average radius U شعاع میانگاه
triradiate U دارای سه شعاع
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
covalent radius U شعاع کووالانسی
corner radius U شعاع کنج
gyoradius U شعاع چرخش
image ray U شعاع تصویر
radius of gyration U شعاع چرخش
casualty radius U شعاع تلفات
electron beam U شعاع الکترون
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
effective radius U شعاع موثر
wood ray U شعاع اوندی چوبی
pencilled U پرتوی شعاع دار
van der waals radius U شعاع وان در والس
radiant U شعاع گستر درخشان
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
damage radius U شعاع خطر مین
destruction radius U شعاع تخریب مین
very long U شعاع عمل زیاد
double beam U شعاع مضاعف نور
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
damage radius U شعاع منطقه خسارت
light ray bending U انحراف شعاع نور
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
casualty radius U شعاع تولید تلفات
sea room U شعاع مانور دریایی
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
light beam recorder U ثبات شعاع نور
medium range U با شعاع عمل متوسط
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
far and away U خیلی
dammit U خیلی
highly U خیلی
copious U خیلی
many U خیلی
for long U خیلی
ten U خیلی
damn U خیلی
not a few U خیلی ها
in large quantities U خیلی خیلی
to a large extent U خیلی
routh U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
villainous U خیلی بد
very little U خیلی کم
very U خیلی
dumpiness U خیلی
awesome <adj.> U خیلی خوب
immensurable U خیلی قدیم
it is very easily done U خیلی به اسانی
great <adj.> U خیلی خوب
hand in glove U خیلی نزدیک
in no time U خیلی زود
lily white U خیلی سفید
level best U خیلی خوب
iam in bad U خیلی محتاجم
really wicked U خیلی محشر
really sick U خیلی محشر
level best U خیلی عالی
hand in glove U خیلی صمیمی
lower most U خیلی پست تر
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
number one U خیلی خوب
bone dry U خیلی خشک
very light U خیلی سبک
ultraconservative U خیلی محتاط
toploftiness U خیلی متکبر
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
To take with a pinch of salt. U خیلی جدی نگرفتن
too tough U خیلی سفت
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
hit bottom <idiom> U خیلی پست
He is a loose card . U خیلی ول است
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
thank you very much U خیلی متشکرم
overstrung U خیلی حساس
oftentimes U خیلی اوقات
of vital importance U خیلی ضروری
much worse U خیلی بدتر
much was said U خیلی حرفهازده شد
wicked <adj.> U خیلی خوب
sick [British E] <adj.> U خیلی خوب
cool <adj.> U خیلی خوب
many persons U خیلی اشخاص
many people U خیلی اشخاص
pianissmo U خیلی نرم
swith U خیلی عظیم
superrabundant U خیلی زیاد
subminiature U خیلی کوچک
span new U خیلی تازه
skinless U خیلی حساس
once in the blue moon U خیلی بندرت
sappy U خیلی احساساتی
rotundily U چاقی خیلی
ritzy U خیلی شیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com