Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sextuplicate
U
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
paralleling
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled
U
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
parallelling
U
موازی کردن برابر کردن
parallels
U
موازی کردن برابر کردن
parallel
U
موازی کردن برابر کردن
parallelled
U
موازی کردن برابر کردن
paralleled
U
موازی کردن برابر کردن
paralleling
U
موازی کردن برابر کردن
charring
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
U
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
reduplicate
U
دو برابر کردن
sextuple
U
شش برابر کردن
doubled
U
دو برابر کردن
trebles
U
سه برابر کردن
level out
U
برابر کردن
eualize
U
برابر کردن
double
U
دو برابر کردن
trebling
U
سه برابر کردن
equalization
U
برابر کردن
doubled up
U
دو برابر کردن
par
U
برابر کردن
parallelize
U
برابر کردن
trebled
U
سه برابر کردن
treble
U
سه برابر کردن
triplex
U
سه برابر کردن
prallelize
U
برابر کردن
septuple
U
هفت برابر کردن
quintuplicate
U
پنج برابر کردن
to set off
U
انداختن برابر کردن
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
to safeguard
[against]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
حفظ کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
transmuting
U
تبدیل کردن
commuting
U
تبدیل کردن
reducing
U
تبدیل کردن
converts
U
تبدیل کردن
commutes
U
تبدیل کردن
commute
U
تبدیل کردن
transmutes
U
تبدیل کردن
transmuted
U
تبدیل کردن
transmute
U
تبدیل کردن
transrorm
U
تبدیل کردن
commuted
U
تبدیل کردن
to transform
[into]
U
تبدیل کردن
[به]
converting
U
تبدیل کردن
turns
U
تبدیل کردن
transforming
U
تبدیل کردن
to convert something into something
U
تبدیل کردن به
to turn something into something
U
تبدیل کردن به
reduce
U
تبدیل کردن
transformed
U
تبدیل کردن
transform
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
toggle
U
تبدیل کردن
turn
U
تبدیل کردن
toggles
U
تبدیل کردن
converted
U
تبدیل کردن
gear level
U
تبدیل کردن
scorify
U
تبدیل به کف کردن
reduces
U
تبدیل کردن
transact
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
reset
U
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
U
تبدیل کردن
transforms
U
تبدیل کردن
realising
U
تبدیل به پول کردن
verbalize
U
تبدیل به فعل کردن
peptonize
U
تبدیل به پپتن کردن
lapidify
U
تبدیل به سنگ کردن
acetify
U
تبدیل به سرکه کردن
verbalized
U
تبدیل به فعل کردن
aerify
U
تبدیل به هوا کردن
realises
U
تبدیل به پول کردن
realised
U
تبدیل به پول کردن
porcelainize
U
تبدیل بچینی کردن
agglutinate
U
تبدیل به چسب کردن
verbalizes
U
تبدیل به فعل کردن
realizes
U
تبدیل به پول کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
sugar
U
تبدیل به شکر کردن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
liquation
U
تبدیل باب کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
nitrates
U
به نیترات تبدیل کردن
nitrate
U
به نیترات تبدیل کردن
levers
U
تبدیل به اهرم کردن
interchange energy
U
تبدیل کردن انرژی
stencilize
U
تبدیل به استنسیل کردن
verbalising
U
تبدیل به فعل کردن
coke
U
تبدیل به زغال کردن
sugars
U
تبدیل به شکر کردن
verbalises
U
تبدیل به فعل کردن
verbalised
U
تبدیل به فعل کردن
cokes
U
تبدیل به زغال کردن
realizing
U
تبدیل به پول کردن
realize
U
تبدیل به پول کردن
lever
U
تبدیل به اهرم کردن
etherify
U
تبدیل به اتر کردن
marmarize
U
تبدیل بمرمر کردن
compartmentalized
U
تبدیل به اجزا کردن
forests
U
تبدیل به جنگل کردن
provincialize
U
تبدیل باستان کردن
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
capitalising
U
تبدیل بسرمایه کردن
incineration
U
تبدیل بخاکستر کردن
capitalize
U
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalises
U
تبدیل به اجزا کردن
gasification
U
تبدیل کردن بگاز
gorgonize
U
تبدیل بسنگ کردن
saccharify
U
تبدیل به قند کردن
realized
U
تبدیل به پول کردن
capitalises
U
تبدیل بسرمایه کردن
pustulate
U
تبدیل به کورک کردن
compartmentalizing
U
تبدیل به اجزا کردن
vitriolize
U
تبدیل به زاج کردن
compartmentalised
U
تبدیل به اجزا کردن
forest
U
تبدیل به جنگل کردن
capitalised
U
تبدیل بسرمایه کردن
hypostatize
U
تبدیل بماده کردن
charr
U
تبدیل به زغال کردن
compartmentalising
U
تبدیل به اجزا کردن
prosify
U
تبدیل به نثر کردن
nitrogenize
U
تبدیل به ازت کردن
compartmentalize
U
تبدیل به اجزا کردن
phosphatize
U
تبدیل به فسفات کردن
compartmentalizes
U
تبدیل به اجزا کردن
ozonize
U
تبدیل به ازن کردن
capitalizes
U
تبدیل بسرمایه کردن
versify
U
تبدیل بنظم کردن
structuralize
U
تبدیل به ساختمان کردن
fluidize
U
تبدیل به مایع کردن
saponify
U
تبدیل بصابون کردن
scorify
U
تبدیل به تفاله کردن
ionize
U
تبدیل به یون کردن
reify
U
تبدیل بماده کردن
to change to the better
U
تبدیل به احسن کردن
salify
U
تبدیل به نمک کردن
capitalized
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing
U
تبدیل بسرمایه کردن
lignify
U
تبدیل به چوب کردن
verbalizing
U
تبدیل به فعل کردن
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
nitrify
U
تبدیل به نمک شوره کردن
gasify
U
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
decimalize
U
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
actualization
U
تبدیل به ارزش حال کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
liquefy
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
negotiates
U
به پول نقد تبدیل کردن
liquefying
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
mineralize
U
تبدیل بسنگ معدن کردن
liquefies
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize
U
تبدیل به خاک چینی کردن
liquify
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiated
U
به پول نقد تبدیل کردن
hardens
U
تبدیل به جسم جامد کردن
negotiate
U
به پول نقد تبدیل کردن
harden
U
تبدیل به جسم جامد کردن
liquefied
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating
U
به پول نقد تبدیل کردن
silicify
U
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
sward
U
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
transposes
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
arterialize
U
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transpose
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
transposing
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
feudalization
U
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize
U
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
resinify
U
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
atomizing
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com