English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
step restart U شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phasic U مرحلهای
single step U تک مرحلهای
multi stage U چند مرحلهای
step reaction polymerization U بسپارش مرحلهای
step polymerization U بسپارش مرحلهای
step growth polymerization U بسپارش مرحلهای
PM U تلفیق مرحلهای
multistage U چند مرحلهای
stepwise polymerization U بسپارش مرحلهای
phased U مرحلهای کردن
phases U مرحلهای کردن
stepwise regression U رگرسیون مرحلهای
phase U مرحلهای کردن
two stage experiment U ازمایش دو مرحلهای
sequence curcuit U مدار چند مرحلهای
sequential color television U تلویزیون رنگی مرحلهای
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
multi stage production U تولید چند مرحلهای
phasic stretch reflex U بازتاب کشش مرحلهای
multi stage experiment U ازمایش چند مرحلهای
stepwise formation constant U ثابت تشکیل مرحلهای
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
multilevel addressing U ادرس دهی چند مرحلهای
polyphase sort U جور کردن چند مرحلهای
dash U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dashed U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dashes U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
one pass assambler U همگذار یک مرحلهای اسمبلر تک گذاره
phaseout U توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
restart U بازاغازی دوباره شروع کردن
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
thor U نوعی موشک یک مرحلهای اتمی بالیستیکی برد متوسط
minuteman U نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
homing phase U مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
binding time U زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
syntax U مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
lexical analysis U مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
restart U شروع مجدد
redoing U شروع مجدد از ابتدا
redone U شروع مجدد از ابتدا
redoes U شروع مجدد از ابتدا
redo U شروع مجدد از ابتدا
redid U شروع مجدد از ابتدا
failures U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
vertical U تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
CTR U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
ctrl U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
resumes U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resume U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumed U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resuming U شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
fall back U شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
autoexec bat U در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
feasibility U بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
restart condition U شرط بازاغازی
initialize U تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
restart instruction U دستور المل بازاغازی
warm boot U شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
start off U شروع کردن شروع شدن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
furthers U مجدد
seconding U مجدد
furthering U مجدد
renewed U مجدد
second U مجدد
seconded U مجدد
seconds U مجدد
furthermore U مجدد
reflorescence U مجدد
further U مجدد
further on U مجدد
furthered U مجدد
retrials U ازمایش مجدد
reloads U بارکردن مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reload U پر کردن مجدد
retrials U محاکمه مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
reloads U پر کردن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
resorption U مکیدن مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
retrial U محاکمه مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
retrial U ازمایش مجدد
reload U بارکردن مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
retread process U تعمیر مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reissue U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissuing U چاپ مجدد
retransmission U ارسال مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
retransmission U مخابره مجدد
resurvey U بررسی مجدد
resupply U اماد مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
replenished U تدارک مجدد
restoration U استقرار مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishing U تدارک مجدد
resale U فروس مجدد
replenish U پرکردن مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
remand U بازداشت مجدد
remanded U بازداشت مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remands U بازداشت مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reshipment U حمل مجدد
resale U حراج مجدد
rerun U اجرای مجدد
reinforcement U وضع مجدد
re-runs U نمایش مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reinfection U عفونت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
re-running U نمایش مجدد
reintegration U استقرار مجدد
re-run U نمایش مجدد
reproduction U تولید مجدد
reproductions U تولید مجدد
repayments U پرداخت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
comeback U دستیابی مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
re-ran U نمایش مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reexport U صادرات مجدد
reconversion U گرایش مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
recompile U کامپایل مجدد
recaption U توقیف مجدد
reapparition U فهور مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
re attachment U توقیف مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com