Perdic | شرایط قرارداد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	conditions of contract U	شرایط قرارداد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	reasonableness of terms in contract U	معقول بودن شرایط قرارداد
	bargaining chip U	عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
	bargaining chips U	عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
Other Matches

	negotiated contract U	قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
	escalation U	مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
	parol contract U	قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
	contra preferentum rule U	درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
	rapallo treaty U	قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
	dynamic condition U	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
	synoptic situation U	شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
	phantom order U	قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
	cost contract U	قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
	second best theory U	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
	the conditions U	شرایط ان
	termed U	شرایط
	term U	شرایط
	terming U	شرایط
	conditions U	شرایط
	terms U	شرایط
	final cinditions U	شرایط پایانی
	final cinditions U	شرایط فینال
	implied terms U	شرایط تلویحی
	given conditions U	شرایط معینه
	necessary conditions U	شرایط لازم
	existing circumstances U	شرایط موجود
	given conditions U	شرایط معلوم
	light conditions U	شرایط نور
	qulifications U	واجد شرایط
	initial condition U	شرایط اولیه
	liner terms U	شرایط خط کشتیرانی
	makings U	شرایط لازم
	marginal conditions U	شرایط نهائی
	implied terms U	شرایط ضمنی
	mutual terms U	شرایط متقابل
	qualified U	واجد شرایط
	equilibrium conditions U	شرایط تعادل
	emergency conditions U	شرایط اضطراری
	qualifies U	واجد شرایط
	average conditions U	شرایط متوسط
	qualify U	واجد شرایط
	average conditions U	شرایط عادی
	ambient conditions U	شرایط محیطی
	adverse factors U	شرایط نامساعد
	admission requirements U	شرایط پذیرش
	actude conditions U	شرایط شدید
	actude conditions U	شرایط حاد
	fair play U	شرایط برابر
	conditions U	شرایط اوضاع
	ballistic conditions U	شرایط بالیستیکی
	boundary conditions U	شرایط حدی
	eligible U	واجد شرایط
	dis qualified U	فاقد شرایط
	conditions of purchase U	شرایط خرید
	delivery terms U	شرایط تحویل
	requirements of the credit U	شرایط اعتبار
	credit terms U	شرایط اعتبار
	conference terms U	شرایط کنفرانس
	condition of readiness U	شرایط امادگی
	boundary conditions U	شرایط مرزی
	bona fide U	واجد شرایط
	conditions of (the) competition U	شرایط رقابت
	qualifications U	شرایط لازم
	requirements U	شرایط لازم
	plateau U	شرایط پایا
	plateaus U	شرایط پایا
	plateaux U	شرایط پایا
	Russian roulette <idiom> U	شرایط پرخطر
	qualification U	وضعیت شرایط
	qualification U	واجد شرایط
	ball games U	شرایط وضعیت
	tight spot <idiom> U	شرایط سخت
	no bed of roses <idiom> U	شرایط سختوبد
	competitive conditions U	شرایط رقابت
	competition conditions U	شرایط رقابت
	conditions of use U	شرایط کاربرد
	suitable conditions U	شرایط مناسب
	usual conditions U	شرایط معمول
	ball game U	شرایط وضعیت
	disadvantages U	شرایط نامساعد
	shipping terms U	شرایط حمل
	settlement terms U	شرایط تسویه
	settlement terms U	شرایط پرداخت
	second order conditions U	شرایط ثانوی
	qalified U	واجد شرایط
	present conditions U	شرایط فعلی
	payment terms U	شرایط پرداخت
	standard temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	standard temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	normal temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	normal temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	disadvantage U	شرایط نامساعد
	terms of shipment U	شرایط حمل
	working conditions U	شرایط کار
	terms of trade U	شرایط مبادله
	terms of trade U	شرایط معامله
	tropical condition U	شرایط گرمسیری
	terms of payment U	شرایط پرداخت
	terms and conditions U	ضوابط و شرایط
	sufficient conditions U	شرایط کافی
	standard conditions U	شرایط متعارفی
	standard condition U	شرایط استاندارد
	stability conditions U	شرایط ثبات
	spring conditions U	شرایط بهاری
	protocol U	قرارداد
	treaty U	قرارداد
	deed of covenant U	قرارداد
	defoult U	قرارداد
	convenant U	قرارداد
	agreements U	قرارداد
	protocols U	قرارداد
	treaties U	قرارداد
	mise U	قرارداد
	agreement U	قرارداد
	pacts U	قرارداد
	pact U	قرارداد
	deeds U	قرارداد
	conventions U	قرارداد
	convention U	قرارداد
	contract U	:قرارداد
	contract U	قرارداد
	deed U	قرارداد
	defaults U	قرارداد
	defaulting U	قرارداد
	defaulted U	قرارداد
	acted U	قرارداد
	act U	قرارداد
	default U	قرارداد
	it does not s. the condition U	واجدان شرایط نیست
	unqualified U	فاقد شرایط لازم
	support conditions U	شرایط تکیه گاهی
	possessing the necessary qualifications U	واجد شرایط لازم
	conditions of sale U	شرایط اساسی معامله
	eligible U	واجد شرایط مطلوب
	other things being equal U	اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
	provisions of a contract U	شرایط قرار داد
	terms and conditions of the credit U	ضوابط و شرایط اعتبار
	qualified U	واجد شرایط لازمه
	tenders conditions U	شرایط عمومی مناقصه
	qualified U	دارای شرایط لازم
	ineligibility U	فقدان شرایط لازم
	circumstance U	شرایط محیط اهمیت
	to impose conditions U	با شرایط سنگین بارکردن
	investigation of foundation conditions U	تحقیق شرایط شالوده
	qualify for U	واجد شرایط بودن
	machining requirments U	شرایط براده برداری
	ineligible U	فاقد شرایط لازم
	feudatory U	تابع شرایط تیول
	qualificatory U	واجد شرایط کننده
	through the mill <idiom> U	تجربه شرایط مشکل
	make a difference <idiom> U	شرایط را عوض کردن
	quantify U	واجد شرایط شدن
	second order conditions U	شرایط مرتبه دوم
	volcanism U	شرایط و خصوصیات اتشفشانی
	conditions U	مقررات و شرایط اسبدوانی
	bend U	شرایط خمیدگی زانویی
	quantifying U	واجد شرایط شدن
	entry group U	گروه واجد شرایط
	meets U	مطابق شرایط بودن
	meet U	مطابق شرایط بودن
	quantifies U	واجد شرایط شدن
	quantified U	واجد شرایط شدن
	tight squeeze <idiom> U	شرایط سخت تجاری
	turn the tables <idiom> U	عوض کردن شرایط
	labor contract U	قرارداد کار
	deed of partnership U	قرارداد مشارکت
	labor agreement U	قرارداد کار
	tort U	خارج از قرارداد
	subcontracts U	قرارداد فرعی
	subcontracting U	قرارداد فرعی
	futures contract U	قرارداد اینده
	futures contract U	قرارداد سلف
	subcontract U	قرارداد فرعی
	gentlemen's agreement U	قرارداد شفاهی
	torts U	خارج از قرارداد
	escape convention U	قرارداد گریز
	acceptances U	قبول قرارداد
	in contract U	طبق قرارداد
	subcontracted U	قرارداد فرعی
	law of contract U	قانون قرارداد
	lease agreement U	قرارداد اجاره
	reciprocal agreement U	قرارداد دو جانبه
	service contract U	قرارداد خدماتی
	validity of contract U	صحت قرارداد
	validity of a contract U	اعتبار قرارداد
	sales contract U	قرارداد فروش
	unilateral contract U	قرارداد یک جانبه
	service contract U	قرارداد خدمت
	unilateral agreement U	قرارداد یک جانبه
	simple contract U	قرارداد شفاهی
	social contract U	قرارداد اجتماعی
	special agreement U	قرارداد ویژه
	stipulation of a contract U	مفاد قرارداد
	quasi contract U	شبه قرارداد
	wage agreement U	قرارداد دستمزد
	acceptance U	قبول قرارداد
	The party to the contract (agreement). U	طرف قرارداد
	operation of contract U	نفوذ قرارداد
	obstriction U	قرارداد وفیفه
	open contract U	قرارداد باز
	open end contract U	قرارداد نامحدود
	open end contract U	قرارداد باز
	parol promise U	قرارداد شفاهی
	parties to a contract U	طرفین قرارداد