Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The victim had done nothing to incite the attackers.
U
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین
[مجرمین]
را تحریک کرده باشد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
don't give up the day job
<idiom>
U
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
vending machine
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
he did his level best
U
کوتاهی نکرد
My salary is too small for me .
U
کمترین توجهی نکرد
he did not d. to go
U
جرات نکرد که برود
there was no ring
U
کسی تلفن نکرد
He took no heed of my warning.
U
به اخطار من توجهی نکرد
he durst not go
U
جرات نکرد که برود
He did not live long enough to …
U
آنقدر عمر نکرد که ...
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
it did not meet our views
U
منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
inopportune
U
بی مورد
instances
U
مورد
cases
U
مورد
case
U
مورد
occasion
U
مورد
out of place
U
بی مورد
oportuneness
U
مورد
occurence
U
مورد
occasions
U
مورد
occasioning
U
مورد
inapposite
U
بی مورد
occasioned
U
مورد
indirect objects
U
مورد
instance
U
مورد
direct objects
U
مورد
object
U
مورد
objects
U
مورد
objected
U
مورد
objecting
U
مورد
unseasonably
U
بی مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
unseasonable
U
بی مورد
usage
U
مورد استفاده
confutation
U
مورد تکذیب
savory
U
مورد پسند
usages
U
مورد استفاده
utilized
U
مورد استفاده
taken
U
مورد قبول
requirement
U
مورد نیاز
objcetionable
U
مورد ایراد
object of transaction
U
مورد معامله
opportuneness
U
مورد مناسب
case studies
U
مورد پژوهی
case study
U
مورد پژوهی
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
laughing stock
U
مورد تمسخر
entitlements
U
مورد سزیدگی
entitlements
U
مورد استحقاق
entitlement
U
مورد سزیدگی
dubitable
U
مورد شک مشکوک
entitlement
U
مورد استحقاق
schreber case
U
مورد شربر
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
dubious
U
مورد شک مشکوک
fishy
U
مورد تردید
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
case analysis
U
تحلیل مورد
cases
U
مورد غلاف
case
U
دعوی مورد
received
U
مورد قبول
savoury
U
مورد پسند
sightly
U
مورد نظر
instance
U
لحظه مورد
cases
U
دعوی مورد
instances
U
لحظه مورد
special case
U
مورد ویژه
subject of hire
U
مورد اجاره
under disccussion
U
مورد بحث
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
case
U
مورد غلاف
usage
U
مورد مصرف
utilization
U
مورد مصرف
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
in dispute
U
مورد بحث
noted
U
مورد ملاحظه
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
taken
U
مورد تحسین
in no instance
U
در هیچ مورد
involved
U
مورد بحث
expectative
U
مورد انتظار
using
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
mytaceous
U
از تیره مورد
myrtle berry
U
مورد دانه
myrtle
U
مورد سبز
myrtaceae
U
تیره مورد
beloved
U
مورد علاقه
undue
U
ناروا بی مورد
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
undue
U
بی جهت بی مورد
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
admired
U
مورد شگفت قراردادن
special case
U
مورد خاص یااستثنایی
substrate
U
جزء مورد عمل
admire
U
مورد شگفت قراردادن
admires
U
مورد شگفت قراردادن
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
favouritism
U
افراد مورد توجه
inappositely
U
بطور بیجایا بی مورد
shebang
U
امر مورد علاقه
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
hereon
U
در این مورد در اینجا
he won a high praise
U
مورد ستایش بسیارواقع شد
target audience
U
افراد مورد نظر
target price
U
قیمت مورد نظر
analyte
U
ماده مورد تجزیه
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
to put to use
U
مورد استفاده قراردادن
to make observations
[about]
[on]
U
تامل کردن
[در مورد]
[به]
to take into consideration
U
مورد رسیدگی قراردادن
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
as the case may be
U
تاچه مورد باشد
scrutinises
U
مورد مداقه قراردادن
target profit
U
سود مورد نظر
test town
U
شهر مورد ازمایش
expected value
U
ارزش مورد انتظار
the matter in hand
U
موضوع مورد بحث
availabe time
U
زمان مورد قبول
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
to admit of d
U
مورد بحث بودن
to be in d
U
مورد ریشخندو استهزابودن
article of roup
U
اموال مورد حراج
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
approves
U
توافق در مورد چیزی
approving
U
توافق در مورد چیزی
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
scrutinizing
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinizes
U
مورد مداقه قراردادن
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
expected price
U
قیمت مورد انتظار
scrutinized
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinize
U
مورد مداقه قراردادن
scrutinising
U
مورد مداقه قراردادن
persona grata
U
شخص مورد قبول
object point
U
سمت مورد توجه
objective point
U
سمت مورد توجه
desired effects
U
اثرات مورد نظر
conventional
U
مورد قبول عامه
oppugn
U
مورد بحث قراردادن
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
approve
U
توافق در مورد چیزی
scrutinised
U
مورد مداقه قراردادن
man power
U
تعداداشخاص مورد استفاده
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
flavoursome
U
مورد پسند
[غذا]
criticizing
U
مورد انتقاد قراردادن
criticizes
U
مورد انتقاد قراردادن
criticized
U
مورد انتقاد قراردادن
criticize
U
مورد انتقاد قراردادن
criticising
U
مورد انتقاد قراردادن
criticises
U
مورد انتقاد قراردادن
criticised
U
مورد انتقاد قراردادن
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
statement on the debate
U
بیانیه در مورد بحث
referential
U
مورد مراجعه ارجاعی
referent
U
مورد مراجعه ارجاعی
polestar
U
هادی مورد توجه
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
contested area
U
منطقه مورد نزاع
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
make for
U
مورد حمله قراردادن
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com