Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ineffable
U
شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recommendable
U
قابل توصیف
describable
U
قابل توصیف
unutterably
U
غیر قابل توصیف
unutterable
U
غیر قابل توصیف
termless
U
بی پایان غیر قابل توصیف
unaccountable
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountably
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unutterably
U
نگفتنی
phraseless
U
نگفتنی
unnamblem
U
نگفتنی
unmentionable
U
نگفتنی
unutterable
U
نگفتنی
infandous
U
نگفتنی
infand
U
نگفتنی
inexpressibly
U
بطور نگفتنی
inexpressibility
U
نگفتنی بودن
nameless vices
U
فجایع نگفتنی
irrefrangible
U
نگفتنی مصون
incommunicability
U
نگفتنی بودن
incommunicably
U
بطور نگفتنی
incommunicableness
U
نگفتنی بودن
incommunicable
U
نگفتنی غیرقابل پخش
delineation
U
توصیف
descriptions
U
توصیف
narration
U
توصیف
qualification
U
توصیف
descriptor
U
توصیف گر
description
U
توصیف
shading
U
توصیف
qualifier
U
توصیف کننده
descriptions
U
توصیف تشریح
data descriptor
U
توصیف گر داده ها
delineator
U
توصیف کننده
characterization
U
توصیف شخصیت
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
qualifiers
U
توصیف کننده
indefinably
U
توصیف نشدنی
characterised
U
توصیف کردن
characterising
U
توصیف کردن
characterize
U
توصیف کردن
characterized
U
توصیف کردن
characterizes
U
توصیف کردن
characterizing
U
توصیف کردن
false description
U
توصیف غلط
indefinable
U
توصیف نشدنی
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
qualifies
U
توصیف کردن
description
U
توصیف تشریح
qualify
U
توصیف کردن
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
qalified
U
توصیف شده
characterises
U
توصیف کردن
job description
U
توصیف شغلی
task state descriptor
U
توصیف گر حالت کار
indescribable
U
توصیف ناپذیر نامعلوم
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
unspeakable
U
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
illusionism
U
نگارش یا توصیف منافر وهمی
task state descriptor
U
توصیف کننده وضعیت وفیفه
zoography
U
علم توصیف جانوران وخوی انان
Religion was portrayed in a negative way.
U
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
The documentary tries to be truthful to the events.
U
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
sensible
U
قابل درک قابل رویت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
portrays
U
توصیف کردن مجسم کردن
portray
U
توصیف کردن مجسم کردن
portraying
U
توصیف کردن مجسم کردن
portrayed
U
توصیف کردن مجسم کردن
describing
U
توصیف کردن وصف کردن
described
U
توصیف کردن وصف کردن
describes
U
توصیف کردن وصف کردن
describe
U
توصیف کردن وصف کردن
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
historic character
U
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
U
نا قابل
good
U
قابل
acceptor
U
قابل
solvable
U
قابل حل
soluble
U
قابل حل
able
U
قابل
thorough paced
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
capable
U
قابل
abler
U
قابل
apt
U
قابل
sensible
U
قابل حس
qualified
U
قابل
eligible
U
قابل انتخاب
noticeable
U
قابل توجه
judicable
U
قابل قضاوت
justifiable
U
قابل توجیه
irrigable
U
قابل ابیاری
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
inventible
U
قابل اختراع
imaginable
U
قابل درک
detectable
U
قابل کشف
inventible
U
قابل جعل
interconvertible
U
قابل تبدیل
insurable
U
قابل بیمه
separable
U
قابل تفکیک
nota bene
U
قابل توجه
negotiate
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
irrecusable
U
غیر قابل رد
negotiates
U
قابل انتقال
moot
U
قابل بحث
negotiating
U
قابل انتقال
investigable
U
قابل رسیدگی
drinkable
U
قابل اشامیدن
justiciable
U
قابل دادرسی
medicable
U
قابل معالجه
meltable
U
قابل ذوب
livable
U
قابل معاشرت
machinable
U
قابل تراش
mentionable
U
قابل ذکر
merchantable
U
قابل معامله
merchantable
U
قابل فروش
livable
U
قابل زیستن
maintainable
U
قابل نگاهداری
digestible
U
قابل هضم
liveable
U
قابل معاشرت
livable
U
قابل زندگی
liveable
U
قابل زندگی
adjustable
U
قابل تنظیم
pivoting
U
قابل چرخش
macroscopic
U
قابل رویت
enforceable
U
قابل اجرا
enforceable
U
قابل اجراء
limsy
U
قابل انحناء
multipliable
U
قابل تکثیر
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
trustworthy
U
قابل اعتماد
leviable
U
قابل تحمیل
multiplicable
U
قابل تکثیر
namable
U
قابل ذکر
kenspeckle
U
قابل شناسایی
moveable
U
قابل تغییر
mobilizable
U
قابل تجهیز
limpsy
U
قابل انحناء
limpsey
U
قابل انحناء
mibeable
U
قابل استخراج
regrettable
U
قابل تاسف
minable
U
قابل استخراج
licensable
U
قابل اجازه
mistakable
U
قابل اشتباه
liveable
U
قابل زیستن
transferable
U
قابل ورابری
refractile
U
قابل انکسار
refrangible
U
قابل انکسار
registrable
U
قابل ثبت
regulable
U
قابل تعدیل
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
remediable
U
قابل علاج
remissible
U
قابل اغماض
redeemable
U
قابل ابتیاع
removable
U
قابل رفع
objectionable
U
قابل اعتراض
removable
U
قابل انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com