English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mmpi U شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minnesota rate of manipulation test U ازمون سرعت دستکاری مینه سوتا
minnesota paper form board U ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
minnesota spacial relations test U ازمون روابط فضایی مینه سوتا
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
lattice design U طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
split personality U تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
incorporates U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate U شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
trimorphous U سه وجهی
trihedral U سه وجهی
hesahedral U شش وجهی
hexahedron U شش وجهی
biform U دو وجهی
planar U دو وجهی
polyhedral U چند وجهی
octahedron U هشت وجهی
triangular conflict U تعارض سه وجهی
trimorph U سه شکلی سه وجهی
pentagonal U پنج وجهی
hexagram U ستاره شش وجهی
octagons U هشت وجهی
octagon U هشت وجهی
dehedral angle U زاویه دو وجهی
octahedral U هشت وجهی
facial isomer U همپار وجهی
tetrahedron U چهار وجهی
facial isomer U ایزومر وجهی
holohedron U تمام وجهی
tetrahedral U چهار وجهی
trisoctahedron U بلور42 وجهی
icosahedron U بیست وجهی
icosahedron U بلوربیست وجهی
dodecahedron U دوازده وجهی
trisoctahedron U کثیر الاضلاع 42 وجهی
pentagonal U جسم پنج وجهی
polyhedron U جسم چند وجهی
octahedral holes U حفرههای هشت وجهی
hemihedral U بشکل نصفه وجهی
monocapped octahedron U هشت وجهی تک کلاهکی
closo packed hexagonal space lattice U شبکه فضایی شش وجهی
unitas multiplex U واحد چند وجهی
distorted tetrahedron U چهار وجهی واپیچیده
pentahedron U شکل پنج وجهی
polyhedron U جسم چند وجهی کثیرالوجوه
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
plastomer U اجسام چند وجهی سخت وجامد
rhomb U منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
conjunctive mood U وجهی ازفعل که درجزای شرط یا قید بکار می رود
wharfage U وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
burse U بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
selfdom U شخصیت
notability U شخصیت
personality U شخصیت
presence U شخصیت
identity U شخصیت
personalities U شخصیت
personages U شخصیت
personage U شخصیت
sympatric U هم شخصیت
identities U شخصیت
intrapsychic U با شخصیت
persona U شخصیت ها
personae U شخصیت ها
personas U شخصیت ها
persons U شخصیت
individuality U شخصیت
peronality U شخصیت
person U شخصیت
selfhood U شخصیت خودپسندی
shut in personality U شخصیت بسته
syntality U شخصیت گروهی
legal personality U شخصیت حقوقی
juridical personality U شخصیت حقوقی
personification U شخصیت بخشی
superego U شخصیت اخلاقی
multiple personality U شخصیت چندگانه
schizoid personality U شخصیت اسکیزوئید
personality disorder U اختلال شخصیت
personality disintegration U تلاشی شخصیت
personality structure U ساخت شخصیت
personality test U ازمون شخصیت
personality assessment U ارزیابی شخصیت
personality integration U یکپارچگی شخصیت
personality trait U ویژگی شخصیت
personality type U سنخ شخصیت
personification U تجسم شخصیت
paranoid personality U شخصیت پارانویای
personifying U شخصیت دادن به
personology U شخصیت شناسی
primary personality U شخصیت نخستین
personality module U واحد شخصیت
modal personality U شخصیت هنجاری
personality inventory U پرسشنامه شخصیت
individuate U شخصیت دادن
to create an image for oneself as somebody U شخصیت دادن
ethos U شخصیت ملی
impersonal U فاقد شخصیت
personify U شخصیت دادن به
personifies U شخصیت دادن به
personified U شخصیت دادن به
self U شخصیت جنبه
impersonators U شخصیت دهنده
impersonator U شخصیت دهنده
hypostatize or size U شخصیت دادن به
dual personality U شخصیت دوگانه
impersonality U عدم شخصیت
epileptoid personality U شخصیت صرعی
depersonalization U زوال شخصیت
cosmopolite U شخصیت جهانی
impersonify U شخصیت دادن به
personality disturbance U اختلال شخصیت
inadequate personality U شخصیت نابسنده
depersonalize U بی شخصیت کردن
hysterical personality U شخصیت هیستریایی
characterization U توصیف شخصیت
anal personality U شخصیت مقعدی
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
being U موجود زنده شخصیت
heart of gold <idiom> U شخصیت بخشنده داشتن
premorbid personality U شخصیت پیش مرضی
to have a magnetic personality U شخصیت مغناطیسی داشتن
psychopathic personality U شخصیت جامعه ستیز
personages U شخصیت بازیگران داستان
personage U شخصیت بازیگران داستان
characters U مجسم کردن شخصیت
character U مجسم کردن شخصیت
luminary U پر فروغ شخصیت تابناک
luminaries U پر فروغ شخصیت تابناک
personifying U دارای شخصیت کردن
peronality U انتقادات راجع به شخصیت
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
amour propre U عزت نفس شخصیت
personify U دارای شخصیت کردن
personifies U دارای شخصیت کردن
corporate U دارای شخصیت حقوقی
personalize U دارای شخصیت کردن
personified U دارای شخصیت کردن
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
ciothes do not make the man. <proverb> U لباس شخصیت نمی آورد .
heart of stone <idiom> U شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
star turn U ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
corporation U که دارای شخصیت حقوقی باشند
intrapsychic U واقع دردرون شخصیت یا روان
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
corporations U که دارای شخصیت حقوقی باشند
prepsychotic personality U شخصیت پیش روان پریشی
sixteen factor personality questionnaire U پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
legal reserves U مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
personalize U شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
california tests of personality U ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
individuation U تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
personal remarks U اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
attribute U [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
Jaldar U [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
hex-column U طرح ستونی شش وجهی [طرح سه ترنجی که بیشتر در قراچه آذربایجان و شیروان قفقاز بافته شده و متن اصلی آن را سه ترنج شش گوش در بر می گیرد.]
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
Medici Mamluk rug U قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
medallion U ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
polyhedric U چند وجهی چند سطحی
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
turret motife U طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
He is rich but is lacking in personality . U پولدار است ولی بی شخصیت است
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Lesghi star U ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com