Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
self
U
شخصیت جنبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
split personality
U
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
incorporate
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
leer
U
جنبه
leered
U
جنبه
leering
U
جنبه
leers
U
جنبه
aspects
U
جنبه
aspect
U
جنبه
provisionality
U
جنبه موقتی
ambivalence
U
دارای دو جنبه
perspectives
U
جنبه فکری
pro-
U
جنبه مثبت
perspective
U
جنبه فکری
sights
U
جنبه چشم
sight
U
جنبه چشم
forte
U
جنبه قوی
fortes
U
جنبه قوی
pro
U
جنبه مثبت
pragmatism
U
جنبه عملی قطعیت
phase
U
اهله قمر جنبه
prospect
U
پیش بینی جنبه
phases
U
اهله قمر جنبه
prospected
U
پیش بینی جنبه
prospecting
U
پیش بینی جنبه
prospects
U
پیش بینی جنبه
personalize
U
جنبه شخصی دادن به
rheostat
U
جنبه مقاومت الکتریکی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
sinify
U
جنبه چینی دادن
phased
U
اهله قمر جنبه
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
mysteriousness
U
جنبه سری مرموزیت
materiality
U
جنبه مادی ضرورت
laicize
U
جنبه عامیانه دادن به
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c
U
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
peronality
U
شخصیت
notability
U
شخصیت
sympatric
U
هم شخصیت
selfdom
U
شخصیت
intrapsychic
U
با شخصیت
personas
U
شخصیت ها
identity
U
شخصیت
personalities
U
شخصیت
presence
U
شخصیت
personage
U
شخصیت
personages
U
شخصیت
identities
U
شخصیت
personality
U
شخصیت
person
U
شخصیت
persons
U
شخصیت
personae
U
شخصیت ها
persona
U
شخصیت ها
individuality
U
شخصیت
impersonality
U
عدم شخصیت
individuate
U
شخصیت دادن
selfhood
U
شخصیت خودپسندی
hypostatize or size
U
شخصیت دادن به
hysterical personality
U
شخصیت هیستریایی
juridical personality
U
شخصیت حقوقی
impersonify
U
شخصیت دادن به
schizoid personality
U
شخصیت اسکیزوئید
inadequate personality
U
شخصیت نابسنده
legal personality
U
شخصیت حقوقی
primary personality
U
شخصیت نخستین
personification
U
شخصیت بخشی
personality type
U
سنخ شخصیت
personality test
U
ازمون شخصیت
personality structure
U
ساخت شخصیت
personality module
U
واحد شخصیت
personality inventory
U
پرسشنامه شخصیت
personality trait
U
ویژگی شخصیت
personality integration
U
یکپارچگی شخصیت
personality disturbance
U
اختلال شخصیت
personality disorder
U
اختلال شخصیت
personality assessment
U
ارزیابی شخصیت
personology
U
شخصیت شناسی
paranoid personality
U
شخصیت پارانویای
personality disintegration
U
تلاشی شخصیت
multiple personality
U
شخصیت چندگانه
modal personality
U
شخصیت هنجاری
personification
U
تجسم شخصیت
epileptoid personality
U
شخصیت صرعی
dual personality
U
شخصیت دوگانه
personifying
U
شخصیت دادن به
impersonator
U
شخصیت دهنده
ethos
U
شخصیت ملی
impersonal
U
فاقد شخصیت
anal personality
U
شخصیت مقعدی
impersonators
U
شخصیت دهنده
personified
U
شخصیت دادن به
personifies
U
شخصیت دادن به
personify
U
شخصیت دادن به
syntality
U
شخصیت گروهی
characterization
U
توصیف شخصیت
superego
U
شخصیت اخلاقی
cosmopolite
U
شخصیت جهانی
depersonalization
U
زوال شخصیت
depersonalize
U
بی شخصیت کردن
to create an image for oneself as somebody
U
شخصیت دادن
shut in personality
U
شخصیت بسته
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
character
U
مجسم کردن شخصیت
premorbid personality
U
شخصیت پیش مرضی
psychopathic personality
U
شخصیت جامعه ستیز
personage
U
شخصیت بازیگران داستان
heart of gold
<idiom>
U
شخصیت بخشنده داشتن
characters
U
مجسم کردن شخصیت
personages
U
شخصیت بازیگران داستان
being
U
موجود زنده شخصیت
personified
U
دارای شخصیت کردن
extravaganzas
U
ازیک شخصیت خیالی
personifies
U
دارای شخصیت کردن
amour propre
U
عزت نفس شخصیت
personify
U
دارای شخصیت کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
extravaganza
U
ازیک شخصیت خیالی
corporate
U
دارای شخصیت حقوقی
luminaries
U
پر فروغ شخصیت تابناک
luminary
U
پر فروغ شخصیت تابناک
peronality
U
انتقادات راجع به شخصیت
to have a magnetic personality
U
شخصیت مغناطیسی داشتن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
triune
U
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
corporation
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
heart of stone
<idiom>
U
شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
ciothes do not make the man.
<proverb>
U
لباس شخصیت نمی آورد .
star turn
U
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
sixteen factor personality questionnaire
U
پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
prepsychotic personality
U
شخصیت پیش روان پریشی
intrapsychic
U
واقع دردرون شخصیت یا روان
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
masculinize
U
شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
personal remarks
U
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personalize
U
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
individuation
U
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
anthropomorphism
U
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
california tests of personality
U
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
incorporation
U
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
mmpi
U
شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
identifying
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
attribute
U
[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
commercialize
U
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
sinicize
U
جنبه چینی دادن چینی کردن
corporation
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
He is rich but is lacking in personality .
U
پولدار است ولی بی شخصیت است
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character
U
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com