Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
centripetal acceleration
U
شتاب مرکزگرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
centripetal force
U
نیروی مرکزگرا
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
acceleration lane
U
خط شتاب
pelted
U
شتاب
pelt
U
شتاب
in a hurry
U
در شتاب
haste
U
شتاب
precipitation
U
شتاب
speeds
U
شتاب
speeding
U
شتاب
hastiness
U
شتاب
speed
U
شتاب
pelts
U
شتاب
hie thee
U
شتاب کن
at leisure
U
بی شتاب
at full lick
U
با شتاب
hustling
U
شتاب
hustles
U
شتاب
hustled
U
شتاب
hustle
U
شتاب
unhurriedly
U
بی شتاب
unhurried
U
بی شتاب
cursoriness
U
شتاب
expedience
U
شتاب
over hasty
U
پر شتاب
accelerators
U
شتاب
acceleration
U
شتاب
expediency
U
شتاب
accelerator
U
شتاب
d. haste
U
شتاب زیاد
tilted
U
شتاب پرتاب
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب
linear acceleration
U
شتاب خطی
acceleration of free fall
U
شتاب گرانی
acceleration of free fall
U
شتاب ثقل
apparent gravity
U
شتاب گرانی
apparent gravity
U
شتاب ثقل
acceleration of gravity
U
شتاب ثقل
acceleration of gravity
U
شتاب گرانش
acceleration of gravity
U
شتاب گرانی
acceleration principle
U
اصل شتاب
acceleration space
U
فضای شتاب
acceleration time
U
زمان شتاب
accelerometer
U
شتاب سنج
angular acceleratin
U
شتاب زاویهای
angular acceleration
U
شتاب زاویهای
electron acceleration
U
شتاب الکترون
hastener
U
شتاب کننده
net acceleration
U
شتاب برایند
net acceleration
U
شتاب خالص
to make a hurry
U
شتاب کردن
resultant acceleration
U
شتاب برایند
resultant acceleration
U
شتاب خالص
to look sharp
U
شتاب کردن
normal acceleration
U
شتاب عمودی
normal acceleration
U
شتاب قائم
to come along
U
شتاب کردن
positive acceleration
U
شتاب مثبت
post deflection acceleration
U
شتاب ثانوی
post haste
U
با شتاب فراوان
precipitateness
U
شتاب زدگی
previousness
U
شتاب زدگی
skeet
U
شتاب کردن
skelpit
U
شتاب کردن
to make haste
U
شتاب کردن
negative acceleration
U
شتاب منفی
no hurry
U
شتاب نداریم
hie
U
شتاب کردن
hurriedness
U
شتاب زدگی
hying
U
شتاب کردن
impact acceleration
شتاب ضربه ای
in a hurried state
U
در حال شتاب
initial acceleration
U
شتاب اولیه
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
longitudinal acceleration
U
شتاب طولی
make a push
U
شتاب کردن
whirry
U
شتاب کردن
transverse acceleration
U
شتاب عرضی
spatchcock
U
با شتاب جادادن
acceleration due to gravity
U
شتاب ثقل
accelerator
U
الکترد شتاب ده
dispatches
U
کشتن شتاب
retardation
U
شتاب منفی
speed
U
شتاب کامیابی
speed
U
میزان شتاب
speeding
U
شتاب کامیابی
speeding
U
میزان شتاب
speeding
U
شتاب حرکت
speeds
U
شتاب کامیابی
speeds
U
میزان شتاب
speeds
U
شتاب حرکت
speed
U
شتاب حرکت
accelerate
U
شتاب دادن
accelerated
U
شتاب دادن
accelerates
U
شتاب دادن
dispatched
U
کشتن شتاب
dispatch
U
کشتن شتاب
despatching
U
کشتن شتاب
accelerators
U
شتاب دهنده
accelerators
U
الکترد شتاب ده
jot
U
با شتاب نوشتن
jots
U
با شتاب نوشتن
jotted
U
با شتاب نوشتن
skelp
U
شتاب کردن
despatched
U
کشتن شتاب
accelerator
U
شتاب دهنده
despatches
U
کشتن شتاب
acceleration coefficient
U
ضریب شتاب
tilt
U
شتاب پرتاب
tilts
U
شتاب پرتاب
hurriedly
U
از روی شتاب
hurries
U
شتاب کردن
hurries
U
راندن شتاب
hurry
U
شتاب کردن
hurry
U
راندن شتاب
hurrying
U
راندن شتاب
deceleration
U
شتاب منفی
deceleration
U
شتاب کاهنده
peremptory
U
شتاب امیز
accelerated particle
U
ذره با شتاب
accelerating electrode
U
الکترود شتاب ده
accelerating power
U
قدرت شتاب
hurrying
U
شتاب کردن
hasty
U
شتاب زده
accelerating
U
شتاب دادن
pelts
U
شتاب کردن ضربه
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
grab off
U
با شتاب گرفتن قاپیدن
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
pelted
U
شتاب کردن ضربه
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب اقتصادی
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
accelerator board
U
تخته شتاب دهنده
velocities
U
سرعت سیر شتاب
velocity
U
سرعت سیر شتاب
jerks
U
میزان تغییر شتاب
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
accelerated particle
U
ذره شتاب دار
ion accelerator
U
شتاب دهنده یون
jerk
U
میزان تغییر شتاب
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
decelerating electrode
U
الکترد شتاب گیر
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
jerked
U
میزان تغییر شتاب
jerking
U
میزان تغییر شتاب
pelt
U
شتاب کردن ضربه
centrifugal acceleration
U
شتاب گریز از مرکز
ionic centrifuge
U
شتاب دهنده یونی
slow and sure
U
شتاب کار را خراب میکند
decelerete
U
بصورت منفی شتاب دادن
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
full pelt
U
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
compass acceleration error
U
خطای شتاب جهت یاب
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
gals
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
gal
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
sthene
U
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
to huddle up a piece of work
U
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
scrawl
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com